کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معارف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معارف
لغتنامه دهخدا
معارف . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مَعرَف و مَعرِف . (اقرب الموارد). ج ِمَعرَف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به معرف شود. || ج ِ مَعرَفَة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مَعرَفَة شود. || ج ِ مَعرِفَة. (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم...
-
واژههای مشابه
-
معارف پرداز
لغتنامه دهخدا
معارف پرداز. [ م َ رِ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه علم و معرفت به نظم درمی آورد و حکیم و دانشمند بزرگوار. (ناظم الاطباء).
-
معارف پرور
لغتنامه دهخدا
معارف پرور. [ م َ رِ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) دانش پرور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معارف شود.
-
معارف پروری
لغتنامه دهخدا
معارف پروری . [ م َ رِ پ َرْ وَ ] (حامص مرکب )حالت و چگونگی معارف پرور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دانش پروری . و رجوع به معارف و معارف پرور شود.
-
جستوجو در متن
-
معاریف
لغتنامه دهخدا
معاریف . [ م َ ] (از ع ، اِ) رجوع به معارف شود.
-
شناختگان
لغتنامه دهخدا
شناختگان . [ ش ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) ج ِ شناخته . (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ معارف است . (یادداشت مؤلف ). آشنایان .
-
باش داشتن
لغتنامه دهخدا
باش داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) اقامت داشتن . سکونت داشتن . منزل داشتن : همچو مارانند که در خاک باش دارند. (معارف بهاءالدین ولد).
-
شاخ شاخ شدن
لغتنامه دهخدا
شاخ شاخ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انشعاب . تشعب . منقسم بشاخه های مختلف ، قسمت قسمت ، منشعب شدن . تشعب . (از نوادر لغات و تعبیرات معارف بهأولد چ فروزانفر) : «ما همه نماز سپس تو می گزاردیمی مردمان میخواهندی تا شاخ شاخ شوندی .» (معارف بهأولد چ فروز...
-
مرادنما
لغتنامه دهخدا
مرادنما. [ م ُ ن ُ / ن ِ /ن َ ] (نف مرکب ) چیزی که به صورت مراد و مطلوب و دلخواه در نظر آید و در حقیقت چنان نباشد. (فروزانفر، تعلیقات معارف بهأولد) : بی مرادی و رسوائی در آن کار بیان آن است که این مرادنمای رسوا خواهد بودن . (معارف بهاء ولد ص 36، از ...
-
کژپایک
لغتنامه دهخدا
کژپایک . [ ک َ ی َ ] (اِ مرکب ) خرچنگ : چون کژپایک که گرد آب می گردد و کرمکی می جوید. (معارف بهأولد از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به خرچنگ شود.
-
مامی
لغتنامه دهخدا
مامی . (اِ) والده . مادر.ماما. ام : چنانکه مادر را مامی گویند مرا ولد و هرکه را به نام نغز گویند. (معارف بهأولد، چ فروزانفر چ چاپخانه ٔ دولتی ص 45).
-
معرف
لغتنامه دهخدا
معرف . [ م َ رَ ] (ع اِ) روی . (مهذب الاسماء). روی زن و آنچه ظاهر و نمایان گردد از وی . ج ، معارف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ننگنامی
لغتنامه دهخدا
ننگنامی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) بدنامی . سوء شهرت . (فرهنگ فارسی معین ) : و چنین ننگنامی او در اشیاع ماند. (معارف بهاء ولد ص 49 از فرهنگ فارسی معین ).