کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معادی شکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معادی شکر
لغتنامه دهخدا
معادی شکر. [ م ُ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) شکرنده ٔ معادی . شکارکننده و شکننده ٔ دشمن : شاه بادی و توانا و قوی تا به مرادگه ولی پروری و گاه معادی شکری .فرخی .
-
واژههای مشابه
-
معادی شکن
لغتنامه دهخدا
معادی شکن . [ م ُ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) معادی شکننده . دشمن شکننده . شکست دهنده ٔ دشمن : مهتر چنین باید موالی نوازمهتر چنین باید معادی شکن . فرخی .و رجوع به معادی شود.
-
جستوجو در متن
-
شکردن
لغتنامه دهخدا
شکردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص ) شکار کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ) (از برهان ). قنص . اقتناص . صید. صید کردن . شکریدن . شکاریدن . شکار کردن . (یادداشت مؤلف ).شکار کردن و شکستن انسان یا حیوانی را : شیر گوزن و غرم را نشکردچونکه تو اعدای ترا بش...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اِ ] (حرف ) همزه ٔ مکسوره در بعض کلمات گاهی افزوده و گاه حذف شود، معروفتر وقت را اصلی و غیرمعروف را مخفف یا مثقل توان گفت : براهیم و ابراهیم : دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون نیک بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو.علی بِن ْ براهیم از شهر موصل بی...