کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاجزة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاجزة
لغتنامه دهخدا
معاجزة. [ م ُ ج َ زَ ] (ع مص )بر کسی پیشی گرفتن در کاری . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بر کسی پیشی گرفتن . (ترجمان القرآن ) (از اقرب الموارد). با همدیگر نبرد کردن در سبقت و پیشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مبادرت کردن . (...
-
جستوجو در متن
-
غالب آمدن
لغتنامه دهخدا
غالب آمدن . [ ل ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) چیره شدن . مسلط شدن در سخن و مناظره و نزاع و جدال : اگر جاهلی به زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست . (گلستان ). هوای نفس اماره غالب آمد. (مجالس سعدی ).- غالب آمدن بر ؛ چیره شدن بر. مسلط شدن بر... : ماهی بر او غا...
-
عجز
لغتنامه دهخدا
عجز. [ ع َ ] (ع مص ) ناتوان گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناتوانی . توانا نبودن . ناتوان بودن : بباید مرا شد به آوارگی نهادن به خود عجز و بیچارگی . فردوسی (ملحقات شاهنامه داستان جمشید، ص 35).در همه چیزها که بینی هست خلق را عجز و ...
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...