کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مظفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مظفر
لغتنامه دهخدا
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) سیف الدین حاجی (747 هَ . ق .) از ممالیک بحری است . (طبقات سلاطین لین پول ص 71).
-
مظفر
لغتنامه دهخدا
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) سیف الدین قدوز (657 هَ . ق .) از ممالیک بحری است . (طبقات سلاطین لین پول ص 71).
-
مظفر
لغتنامه دهخدا
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) صلاح الدین یکی از ممالیک بحری است . رجوع به صلاح الدین و ترجمه ٔ تاریخ طبقات سلاطین اسلام ص 72 شود.
-
مظفر
لغتنامه دهخدا
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن محمدبن مسلمة تجیی . از علماء اندلس بود و به مظفر و ابن افطس شهرت داشت . وی حاکم بطلیوس بود که درهمانجا درگذشت . او راست «التذکرة» در پنجاه جزء مشتمل به فنون و آداب علوم و جنگ و سیر. این کتاب به نام مظفری ...
-
مظفر
لغتنامه دهخدا
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ )شبانکاره . از بزرگزادگان فارس بود. چون به هرات رفت در دربار سلطان حسین میرزا در سلک اعاظم اهل قلم درآمد آنگاه منصب وزارت یافت . پس از چندی مغضوب و کشته شد. رجوع به دستورالوزراء ص 399 و حبیب السیر شود.
-
مظفر
لغتنامه دهخدا
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (ع ص ) مظفار. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). فیروزمندی داده شده . (آنندراج ) (غیاث ). فیروز. (دهار). مرد به مراد خود رسیده هر چه باشد و پیروزی و نصرت یافته و جوانمرد به مراد خود رسیده هرچه باشد و فتح و ظفریافته و پیروز و منصور و...
-
مظفر
لغتنامه دهخدا
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ] (اِخ ) معروف به مولا مظفر. به نام قاسم بن محمد منجم . او راست : تنبیهات المنجمین که به سال 1031 برای شاه عباس تألیف کرده است .وی منجم دربار بود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
-
مظفر
لغتنامه دهخدا
مظفر. [ م ُ ف َ ] (ع ص ) خراشیده شده با ناخن . || پیروزمند گردانیده شده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
عدل مظفر
لغتنامه دهخدا
عدل مظفر. [ ع َ ل ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) عدالت مظفرالدین شاه قاجار، و این دو کلمه ماده تاریخ مشروطیت ایران است بحساب جُمَّل مطابق 1324 هَ . ق . یعنی تاریخ افتتاح مجلس است ، و بر سر درمجلس این جمله را نوشته بودند که نشانه ٔ مشروطیت و نام اولین پادشا...
-
ابن مظفر
لغتنامه دهخدا
ابن مظفر. [ اِ ن ُ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالحکم مغربی شود.
-
آل مظفر
لغتنامه دهخدا
آل مظفر. [ ل ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) سلسله ای از فرمانروایان که از713 تا 795 هَ .ق . در فارس و کرمان و کردستان به استقلال فرمانروایی کرده اند. سرسلسله ٔ این دودمان امیرمبارزالدین محمدبن مظفر است (713-760)، پس از او شاه شجاع الدین بن امیرمبارزالدین (...
-
رئیس مظفر
لغتنامه دهخدا
رئیس مظفر. [ رَ م ُ ظَف ْف َ ] (اِخ ) مظفربن احمدبن قاسم ، مکنی به ابوالرضا ومعروف به مستوفی . حاکم گردکوه ، از پیروان حسن صباح بود. خواجه رشیدالدین فضل اﷲ گوید: رئیس مؤیدالدین مظفر... که خاندان او به اصفهان بود و در عهد سلطان ملکشاه آنجا صاحب خراج ...
-
قاضی مظفر
لغتنامه دهخدا
قاضی مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن قاسم ، مکنی به ابومنصور. برادر قاضی الخافقین محمدبن قاسم شهرزوری است . وی از ابواسحاق شیرازی فقه را فراگرفته و با کبرسن مدتی در سنجار قضاوت کرده و در آخر عمر نابینا شده است . سال وفاتش به دست نیامد لکن ولادتش ب...
-
مظفر اسفزاری
لغتنامه دهخدا
مظفر اسفزاری . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ اِ ف ِ ] (اِخ ) خواجه امام ... ازمنجمان بزرگ است و اوست که با عمر خیام و جماعتی دیگر از اعیان منجمین در سنه ٔ 467 به فرمان ملکشاه سلجوقی رصد معروف ملکشاهی را که رصد جلالی نیز گویند بستند. ابن الاثیر در حوادث سنه ٔ 46...
-
مظفر ایوبی
لغتنامه دهخدا
مظفر ایوبی . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ اَی ْ یو ] (اِخ ) تقی الدین عمربن شاهنشاه بن ایوب ، امیر وصاحب حماة بود. وی پسر برادر صلاح الدین ایوبی است که مردی شجاع بود. مدتی والی ولایات و نایب مناب پدر در مصر شد. و سپس در سال 582 حماة را به او بخشیدند واو در آنج...