کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطی
لغتنامه دهخدا
مطی . [ م َ طی ی ] (ع اِ) ج ِ «مطو». (آنندراج ). ج ِ «مطیة» و لفظی است که هم در مفرد و هم در جمع استعمال شود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به مطو و مطیة شود.
-
واژههای همآوا
-
متی
لغتنامه دهخدا
متی . [ م َ تا ] (ع اِ) یکی ازمقولات نه گانه ٔ عَرَض است و عبارت از بودن چیزی است در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزی است در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزی است به زمان بنا بر تعاریف مختلفی که شده است . (اسفار ج 2ص 83، از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلس...
-
متی
لغتنامه دهخدا
متی . [ م َ تا ] (ع اِ، ق ) اسم استفهام در زمان است . (از اقرب الموارد) ) (از محیطالمحیط). جهت سؤال از زمان . نحو متی نصراﷲ و نحو متی یجاری به . (از منتهی الارب ). کی و چون . (آنندراج ) (غیاث ). ظرف غیرمتمکن است به معنی کی و چه هنگام و چه وقت و آن ر...
-
متی
لغتنامه دهخدا
متی . [ م َت ْ تا ] (اِخ ) ابن یونس . رجوع به ابوبشیر متی ... و رجوع به روضات الجنات چ کتابخانه ٔ گلبهار ص 710 و نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 29 شود.
-
متی
لغتنامه دهخدا
متی . [ م َت ْ تی / م َت ْ تا ] (اِخ ) نام پدر حضرت یونس علیه وعلی نبینا الصلوة والسلام . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نام پدر یونس پیغمبر. (ناظم الاطباء) : یکی یعقوب بن اسحاق و دیگر یوسف چاهی سیم ایوب پیغمبر چهارم یونس متی . منوچهری (دیوان چ دبیرسی...
-
متی
لغتنامه دهخدا
متی . [ م َت ْتا ] (اِخ ) یکی از شاگردان مسیح است که همواره از شروع و بعثت مسیح تا زمان صعودش ملازم آن حضرت بود. بواسطه ٔ قرعه از برای خدمت انتخاب شد (کتاب اعمال رسولان 1: 21 - 26)؛ از آن پس از حیات و خدمت وی اطلاعی نداریم مگر اینکه بعضی از تقلیدیان ...
-
متی
لغتنامه دهخدا
متی . [ م َت ْی ْ ] (ع مص ) دراز کشیدن . (از منتهی الارب ). دراز کشیدن ریسمان و جز آن را. (ناظم الاطباء). متی الحبل یمتیه متیاً (یائی )؛ کشید آن را. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). || به دورو دراز سیر کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مطیة
لغتنامه دهخدا
مطیة. [ م َ طی ی َ ] (ع اِ) بارگی ، یذکر و یؤنث . ج ، مَطایا، مَطی ، اَمطاء. (منتهی الارب ). سواری و مرکب . (غیاث ) (آنندراج ). اشتر که نشست را شاید . ج ، مطایا. (مهذب الاسماء).شتر سواری و هر ستور سواری که در سیر کوشش کند و بشتابد خواه ماده باشد و ی...
-
مطو
لغتنامه دهخدا
مطو. [ م َ / م ِطْوْ ] (ع اِ) شاخ خرد که دو پاره کرده ، کشت پراکنده و سرشاخ خرمای پراکنده را بندند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شاخه ٔ خرد که دوپاره کرده کشت پراکنده را و سرشاخه ٔ پراکنده ٔ خرما را بدان بندند. (ناظم الاطباء). || خوشه...