کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م َ هََ ] (ع اِ) جای طهارت . (آنندراج ). جای تطهیر. و مکان پاک کردن . (ناظم الاطباء). || نزد بعضی از فرق نصاری جائی است که نفس بعد از مرگ در آن پاک شود به عذابی مانند عذاب جهنم جز آنکه این عذاب برخلاف عذاب جهنم که ابدی است متناهی خواهد بود. (...
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م ِ هََ ] (ع اِ) آلتی برای پاک کردن و تطهیر نمودن . (ناظم الاطباء).
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مکنی به ابوالقاسم وزیر عضدالدوله ٔ دیلمی و ازنویسندگان حاذق و نیکو سیرت و پسندیده صورت و بلندهمت و بزرگ نفس و قوانین ریاست و اعمال نیک دانست . به عضدالدوله پیوست و بخدمت او موسوم شد. و رجوع به تجارب السلف ص 24...
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) ابن محمد الحسنی جرموزی . رجوع به جرموزی و اعلام زرکلی ج 3 ص 1048 شود.
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) ابن محمدالزیدی ملقب به «المتوکل علی اﷲ». رجوع به متوکل علی اﷲ شود.
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) قریه ای است از توابع ساری در طبرستان و منسوب بدانجا است ابواسحاق ابراهیم بن محمدبن موسی بن هارون بن فضل بن زیدسروی مطهری . وی مردی فقیه بود. (از معجم البلدان ).
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) محمدبن یحیی بن احمد ملقب به فخرالدین ، از ائمه ٔ زیدیه ٔ یمن است . بعد از وفات پدرش در جبل صنعاء با او بیعت کردند. کار او بالا گرفت و قسمت وسیعی از یمن را مالک شد. آنگاه ترکها با او جنگهای طویل کردند. پس بااو از در مصال...
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] (ع ص ) پاک کرده شده . (آنندراج ). پاک و پاکیزه . (ناظم الاطباء). پاکیزه . پاک . نمازی کرده . نمازی شده . پاک گشته . مقدس . منزه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز رحمت مصور ز حکمت مقدربه نسبت مطهر به عصمت مشهر. ناصرخسرو.دریای م...
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م ُ طَهَْ هَِ ] (ع ص ) پاک و پاک کننده . و رجوع به طهور شود.
-
واژههای مشابه
-
ابن مطهر
لغتنامه دهخدا
ابن مطهر. [ اِ ن ُ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) رجوع به علامه ٔ حلی شود.
-
حسن مطهر
لغتنامه دهخدا
حسن مطهر. [ ح َ س َ ن ِ م ُ طَهَْ هََ ] (اِخ ) حلی . رجوع به علامه ٔ حلی شود.
-
واژههای همآوا
-
مطحر
لغتنامه دهخدا
مطحر. [ م ِ ح َ ] (ع اِ) کمان تیر دورانداز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کمان دورانداز. (ناظم الاطباء). || تیر که دور رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || حرب مطحر؛ حرب زبون که دور کند و دفع سازد یکدیگر ...
-
مطحر
لغتنامه دهخدا
مطحر. [ م ُ ح َ ] (ع ص ) نصل مطحر؛ پیکان دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).