کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطعوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطعوم
لغتنامه دهخدا
مطعوم . [ م َ ] (ع ص ، اِ) آنچه که چشند و خورند. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). هر چیز قابل خوردن . (ناظم الاطباء). طعام . مقابل مشروب . ج ، مطعومات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اختیار مطعوم بر مطعوم نتیجه ٔ حرص جاهلان باشد. (مرزبان نامه ص 219...
-
جستوجو در متن
-
التذاذ
لغتنامه دهخدا
التذاذ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مزه یافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). لذت و مزه یافتن . (غیاث اللغات ) : بحاسه ٔ ذوق به انواع مطعوم و مشروب التذاذ میکند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
مایده
لغتنامه دهخدا
مایده . [ ی ِ دَ / دِ ] (از ع ، اِ) مائده . خوان . سفره : چون از انشاد این قصیده فراغ حاصل آمد مایده نهادند مزین به اصناف مطعوم ... (تاریخ بیهق ص 161).کشیده مایده یک میل در میل مگس را گاو دادی پشه را پیل . نظامی .و رجوع به مائده شود.
-
مطعومات
لغتنامه دهخدا
مطعومات . [ م َ ] (ع اِ)خوردنیها و طعامها. ج ِ مطعوم . (غیاث ) (آنندراج ). خوردنیها. (ناظم الاطباء) : از بغداد هر چه بدان احتیاج خواست داشت از مطعومات و ملبوسات و مشروبات تا آب و بقول و توابل ... ترتیب کرده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). و رجوع به ماده ٔ...
-
بدپسند
لغتنامه دهخدا
بدپسند. [ ب َ پ َ س َ ] (نف مرکب ) کسی که برای کسی بدی پسندد و نیکویی نخواهد. (انجمن آرا) (آنندراج ). که بدها پسندد. (یادداشت مؤلف ) : وگرنه شود بوم ما کندمندز اسفندیار آن یل بد پسند. فردوسی .بدپسند آمدست خوی کنیزتو شنیدم که بدپسندی نیز. نظامی .در آ...
-
مفارش
لغتنامه دهخدا
مفارش . [ م َ رِ ] (ع اِ) گستردنیها، و واحد آن مَفرَش است . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). ج ِ مَفرَش . (ناظم الاطباء) : و از مفارش و آلات و امتعه و مطعوم و مشروب و مرکوب چندان بدان شهر کشیدند که روزگار دست تباهی به آن نرساند. (مرزبان نامه ). و رجوع ب...
-
بوارد
لغتنامه دهخدا
بوارد. [ ب َ رِ ] (اِ) ترشی باشد که در برابر شیرینی است . (برهان ). ترشی و حموضت و تیزی . (ناظم الاطباء) : باب چهارم از بخش نخستین از جزو دوم از گفتار سیوم از کتاب سیوم اندر شناختن منفعت و مضرت بوارد کامه ها و آچالها [آچارها] و آنچه بدین ماند و دفعمض...
-
لوت و پوت
لغتنامه دهخدا
لوت و پوت . [ ت ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خورشها. اقسام مطعوم . غذا. این لغت از توابع است به معنی اقسام خوردنیها و انواع طعامها و مأکولات و مشروبات . (برهان ) : عشق باشد لوت و پوت جانهاجوع از این روی است قوت جانهاشیرخواره کی شناسد ذوق لوت مر پری را ...
-
طعام
لغتنامه دهخدا
طعام . [ طَ ] (ع اِ) خوردنی . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 67). مقابل شراب ، آشامیدنی . خورش آدمی . (دهار). مطعوم . خورد. خوراک . خور. غذا. طعم . مأکل . اُکله . طعمة. هر چیز خوردنی . خلفه . (منتهی الارب ). سکر. حید. صمالخی . اکال . مائدة....
-
لذت
لغتنامه دهخدا
لذت . [ ل َذْ ذَ ] (ع اِ) طلی . (منتهی الارب ). خوشی . مقابل الم . ادراک ملائم من حیث هو ملائم . (بحر الجواهر). ادراک لذت ؛ ادراک ملائم است یعنی حالی که تن مردم را موافق باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به الم شود. جرجانی در تعریفات آرد: ادراک الملا...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن اسد محاسبی مکنی به ابی عبداﷲ یکی از بزرگان متصوفه و پیشوای طریقت محاسبیان از صوفیه است صاحب کشف المحجوب در بیان احوال این فرقه از اهل طریقت گوید: «تولی محاسبیان به ابی عبداﷲ الحارث بن الاسد المحاسبی است رض عنه . و وی به اتفاق...