کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطرخم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطرخم
لغتنامه دهخدا
مطرخم . [ م ُ رَ خ ِم م ] (ع ص ) بر پهلو خوابیده . || پرخشم و متکبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || جوان نیکوبدن تمام اندام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نیکوبدن
لغتنامه دهخدا
نیکوبدن . [ ب َ دَ ] (ص مرکب ) خوش هیکل . خوش ترکیب : شاب مطرخم ؛ جوان نیکوبدن تمام اندام . (از منتهی الارب ).
-
اطرخمام
لغتنامه دهخدا
اطرخمام . [ اِ رِ ] (ع مص ) کند گردیدن بینایی شخص . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت تاریک و سیاه شدن شب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سیاه شدن شب . (از اقرب الموارد). || تکبر کردن و بزرگ منشی نمودن .(م...