کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطالبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطالبه
لغتنامه دهخدا
مطالبه . [ م ُ ل َ ب َ / ل ِ ب ِ ] (از ع ، اِمص ) مطالبة. خواستن چیزی یا حق خود را از کسی . طلب نمودن چیزی از کسی . خواستن چیزی از کسی : آدم ز حرص گندم نان ناشده چه دیدبا آدمی مطالبه ٔ نان همان کند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 860).- مطالبه کردن ؛ طلب ک...
-
واژههای مشابه
-
مطالبة
لغتنامه دهخدا
مطالبة. [ م ُ ل َ ب َ ] (ع مص ) خواستن حق خود را از کسی و بازجست کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). طلب نمودن و باز جستن . (غیاث ). چیزی از کسی درخواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
جستوجو در متن
-
طلبکاری
لغتنامه دهخدا
طلبکاری . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) مطالبه . خواستن .
-
مطالبات
لغتنامه دهخدا
مطالبات . [ م ُ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مطالبه . طلب ها که از کسان دارند. مالها که نزد دیگر کسان به قرض دارند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || طلب کردنها : راه مطالبات ناموجه و عوارض ناواجب بر کل ممالک بسته . (المعجم ، از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به...
-
طلاب
لغتنامه دهخدا
طلاب . [ طِ ] (ع مص ) مطالبه . خواستن حق خود را از کسی . بازجست کردن . (منتهی الارب ). درخواستن چیزی .
-
وامخواهی
لغتنامه دهخدا
وامخواهی . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل وامخواه . وام خواستن . تقاضای وام کردن . استقراض . || مطالبه کردن . وام داده را بازخواستن . محصلی . طلبکاری . مطالبه . عمل وامخواه . رجوع به وامخواه شود.
-
محامة
لغتنامه دهخدا
محامة. [ م ُ حام ْ م َ ] (ع مص ) مطالبه کردن از کسی . (از منتهی الارب ذیل ح م م ). مطالبه . (تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک شدن به کسی . || بهم بودن ، یقال حامه ؛ ای قاربه . (از منتهی الارب ).
-
ادعا کردن
لغتنامه دهخدا
ادعا کردن . [ اِدْ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دعوی کردن . مدعی بودن . مزیتی برای خود قائل بودن . رجوع به ادعاء شود. || مطالبه کردن .
-
حساب سوخته
لغتنامه دهخدا
حساب سوخته . [ ح ِ ت َ ] (ن مف مرکب ) حساب که مدتی از آن گذشته باشد یا بستانکاریی که به علتی قابل مطالبه نباشد.
-
مصادرة
لغتنامه دهخدا
مصادرة. [ م ُ دَ رَ ] (ع مص ) مطالبه . (منتهی الارب ). مطالبه کردن چیزی را از کسی . (ناظم الاطباء). مطالبه کردن . (از اقرب الموارد). تاوان فرمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تاوان فرمودن کسی را بر مال . (ناظم الاطباء). باژگیری . (مهذب الاسماء). تاوا...
-
شنقلة
لغتنامه دهخدا
شنقلة. [ ش َ ق َ ل َ ] (ع مص ) بیرون آوردن دراهم در مطالبه . (از اقرب الموارد). منتهی الارب در «ش ن ف ل » آورده است . رجوع به شنفلة شود.
-
بازجست کردن
لغتنامه دهخدا
بازجست کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مطالبه . طِلاب . (منتهی الارب ). || تفحص . تفتیش : چرا کار ارمن فروهشت سست ؟نکرد آن بر و بوم را بازجست .نظامی .
-
شنفلة
لغتنامه دهخدا
شنفلة. [ ش َ ف َ ل َ ] (ع مص ) دراهم برآوردن در مطالبه . (منتهی الارب ). برآوردن دراهم را جهت دفع احتیاج . (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد شنقلة آمده است . و رجوع به شنقلة شود.