کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضیغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضیغ
لغتنامه دهخدا
مضیغ. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مضیغة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مضیغة شود.
-
واژههای همآوا
-
مذیق
لغتنامه دهخدا
مذیق . [ م َ ] (ع ص ) شیر با آب آمیخته . (دستورالاخوان ) (بحر الجواهر). شیر آب آمیخته . (آنندراج ). مذوق . (بحر الجواهر).
-
مذیق
لغتنامه دهخدا
مذیق . [ م ُ ] (ع ص ) چشاننده . (آنندراج ). نعت فاعلی است از اذاقة، به معنی چشاندن . رجوع به اذاقة شود.
-
مضیق
لغتنامه دهخدا
مضیق . [ م َ ] (ع اِ) تنگه . بغاز. بوغاز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مضیق
لغتنامه دهخدا
مضیق . [ م َ ] (ع اِ) جای تنگ . (غیاث ). مکان تنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای تنگ . مکان تنگ . (ناظم الاطباء) : برگشت به هزیمت و بدو رسیدند در مضیقی که میگریخت بکشتندش . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 244).کار من بالانمی گیرد در این شیب...
-
مضیق
لغتنامه دهخدا
مضیق . [ م ُ ض َی ْ ی َ ] (ع ص ) تنگ کرده و تنگ گرفته بر کسی . (ناظم الاطباء).
-
مضیق
لغتنامه دهخدا
مضیق . [ م ُ ض َی ْ ی ِ ] (ع ص ) تنگ کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
مضیغة
لغتنامه دهخدا
مضیغة. [ م َ غ َ ] (ع اِ) هر گوشت پاره که بر استخوان باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشت پاره ای که به استخوان چسبیده باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || گوشت پاره ٔ زیر گوشت بازوی اسب . || پی کرانه ٔ گوشه ٔ کمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) ...