کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضرس کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آجیدن
لغتنامه دهخدا
آجیدن . [ دَ ] (مص ) آجدن . آزدن . آژدن . نگندن . || منقور و مضرس کردن سطح سنگ آسیا با آسیازنه بهتر خرد کردن دانه را. رجوع به آژدن شود.
-
دندانه دندانه
لغتنامه دهخدا
دندانه دندانه . [ دَ دا ن َ / ن ِ دَ دان َ / ن ِ ] (ص مرکب ) مضرس . دارای برجستگیها و بریدگیهای برکناره مانند چرخ ساعت و جز آن : تضریس ؛ دندانه دندانه کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دندانه شود.
-
نان بری
لغتنامه دهخدا
نان بری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) نان بریدن . روزی و معاش و مواجب کسی را بریدن و قطع کردن . موجب و باعث قطع روزی و رزق دیگران شدن . درآمد ضروری کسی را قطع کردن : نان بری کار خوبی نیست . || (اِ مرکب ) وسیله ٔ بریدن و قطعه قطعه کردن نان .- کارد نان بری ؛...
-
عنبر سایل
لغتنامه دهخدا
عنبر سایل . [ عَم ْ ب َ رِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عنبر ذوب شده . عنبر مایع. || (اِ مرکب ) درختی است از تیره ٔ انجیلی هاکه بحالت وحشی در برخی نواحی یونان ، ترکیه و سوریه روئیده میشود. و چون درخت زیبایی است بعنوان زینت درباغها نیز کشت می گردد. ا...
-
مشرف
لغتنامه دهخدا
مشرف . [ م ُ ش َرْ رَ ] (ع ص ) بزرگی داده شده . (غیاث ). بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بزرگ داشته . حرمت کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بزرگ . سرافرازی دهنده و بزرگی دهنده و سرافراز. (از ناظم الاطباء).- مشرف ساختن ؛ مشرف کردن . (ناظم ال...
-
دنده
لغتنامه دهخدا
دنده . [ دَ دَ / دِ ] (اِ) هر یک از استخوانهای پهلو. ضلع. (از ناظم الاطباء). استخوان پهلو. فقره . هریک از استخوانهای دو جانب وحشی تن آدمی از یمین و شمال . هر یک از استخوانهای سینه ٔ پهلو. قبرقه . هر یک از استخوانهای منحنی و قوسی شکل که قفس سینه را از...
-
حزنبل
لغتنامه دهخدا
حزنبل . [ ح َ زَ ب ُ / ح َ زَ ب َ ] (ع اِ) بیخی است که از طرف شام و بیت المقدس آورند. (منتهی الارب ).حسین خلف گوید: سفید تیره رنگ میباشد. یک درم از آن جهت گزیدگی عقرب و مار با ماءالعسل بخورند، نافع است . (برهان قاطع چ معین ). نوعی از بهمن سپید است . ...
-
دندانه
لغتنامه دهخدا
دندانه . [ دَ دا ن َ / ن ِ ] (اِ) (از: دندان + َه تخصیص نوع از جنس ) هر یک از برآمدگی و برجستگی های دندان مانند چیزی مضرس چون اره و شانه و کلید. تضریس . برجستگی هر چیز شبیه به دندان . (یادداشت مؤلف ). هر چیز شبیه دندان ، چون شاخه های شانه و برآمدگیه...
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (ع اِ) کوشک . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (زمخشری ) (مهذب الاسماء). قصر. (از اقرب الموارد). کاخ : بیار آن ماه را یک شب درین برج که پنهان د...
-
اسکاتلند
لغتنامه دهخدا
اسکاتلند. [ اِ ل َ ] (اِخ ) یکی از قطعات سه گانه ای که مملکت بریتانیا را تشکیل میدهد و عنوان «دولت متحده » شامل آن نیز میشود.اسکاتلند عبارت است از قسمت شمالی جزیره ٔ موسوم به بریتانیای کبیر و در قسمت شمال انگلستان واقع است .موقع، حدود، و مساحت : اسکا...
-
درشت
لغتنامه دهخدا
درشت . [دُ رُ ] (ص ) زبر. زمخت . خشن . مقابل نرم و لین . اخرش . (تاج المصادر بیهقی ). اخشب . اِرْزَب ّ. (منتهی الارب ). اقض . (تاج المصادر بیهقی ). اقود. اکتل . (منتهی الارب ). ثقنة. (دهار). جادس .جاسی ٔ. جحنش . جرعب . جشیب . جلحمد. جِلَّوذ. خَشِب . ...
-
اتازونی
لغتنامه دهخدا
اتازونی . [ اِ ] (اِخ ) (از اِتا، ملک ها + اونی ، متّحده ) نام مملکتی بزرگ واقع در آمریکای شمالی که آنرا دول متحده و جمهوری متحده نیز گویند. پایتخت این ملک واشنگتن است .وضع طبیعی و حدود آن : ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی که بین 26 و 49 درجه ٔ عرض شمالی...
-
پرده
لغتنامه دهخدا
پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . سِجاف . سَجف . سِجف . قشر. سُتره . ستار. سِتاره . سدیل . سُدل . سِدل . سَدَل . وقاء. (دهار). صداو. (منتهی الارب...