کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضبوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضبوط
لغتنامه دهخدا
مضبوط. [ م َ ] (ع ص ) نیک نگاهداشته و حراست شده . و محفوظ. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) : آن اعمال و ولایت ها را چون شروان و شکی و دیگر اعمال به نان پاره بدیشان داد تا آن ثغر مضبوط ماند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 59).- مضبوطداش...
-
جستوجو در متن
-
ستوان
لغتنامه دهخدا
ستوان . [ س ُت ْ ] (ص ) بمعنی استوار است که مضبوط باشد. || محکم . || معتمد و امین . || باور داشتن . (آنندراج ) (برهان ).
-
شبک
لغتنامه دهخدا
شبک . [ ش ِ ] (اِ) دوک و بادریسه ٔ دوک را گویند و آن چیزی است از چرم یا چوب تنک که برگلوی دوک مضبوط سازند. (برهان ) (از ناظم الاطباء).
-
متأکد
لغتنامه دهخدا
متأکد. [ م ُ ت َ ءَک ْ ک َ ] (ع ص ) مضبوط. || مستحکم . || برقرار. || مکرر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تأکد شود.
-
متأکد
لغتنامه دهخدا
متأکد. [ م ُ ت َ ءَک ْ ک ِ ] (ع ص ) مضبوط کننده . || محکم کننده . || مکرر. (ناظم الاطباء).
-
ابونجیح
لغتنامه دهخدا
ابونجیح . [ اَ ن ُ ج َ / اَ ن َ ] (اِخ ) عبسی . یک حدیث از پیغمبر صلوات اﷲ علیه بنام او مضبوط است .
-
ادراق
لغتنامه دهخدا
ادراق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دَرَقه . سپرها. (منتهی الارب ). سپرهائی که از چرم استوار و مضبوط تیار سازند. (آنندراج ).
-
استامپ
لغتنامه دهخدا
استامپ . [ اِ ] (اِخ ) (کابینه ٔ...) مجموعه ٔ گراورها و ترسیم ها که بتوسط سلاطین فرانسه گردآوری شده و اکنون در کتابخانه ٔ ملی پاریس مضبوط است .
-
یستشیر
لغتنامه دهخدا
یستشیر. [ ی َ ت َ ] (اِخ ) نام دعایی و در کتب ادعیه مضبوط است و آغاز می شود به : الحمد للّه الذی لااله الا هو... (یادداشت مؤلف ).
-
آگر
لغتنامه دهخدا
آگر. [ گ َ ] (اِ) آکر. به معنی سرین که در فرهنگها مضبوط است ، ظاهراً مصحف آلر است . آلر در فرهنگهای قدیم تر هست و چند بیت از قدما برای آن شاهد آمده است . رجوع به آکر و آلر شود.
-
ذاقه
لغتنامه دهخدا
ذاقه . (اِخ ) در مراصدالاطلاع چ طهران آمده است : موضع فی الشعر. لکن ظاهراً غلط از کاتب است و اصل آن همچنانکه در معجم البلدان مضبوط است ذاقنه است .
-
مجیر
لغتنامه دهخدا
مجیر. [ م ُ ] (اِخ ) (دعای ...) نام دعائی که در کتب ادعیه مضبوط است و آغاز میشود به سبحانک یااﷲ تعالیت ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
افراط
لغتنامه دهخدا
افراط. [ ] (اِمص ) آمیختن باشد ظاهراً لغتی است محلی و تنها در حاشیه فرهنگ اسدی خطی نخجوانی مضبوط است . (لغت فرس اسدی ص 227).
-
ته چک
لغتنامه دهخدا
ته چک . [ ت َه ْ چ ِ ] (اِ مرکب ) آن قسمت از دسته چک که پس از جدا کردن چک باقی ماند وشماره ٔ چک صادرشده و مبلغ و تاریخ صدور آن و جز اینها را مضبوط میدارد. بنجاق . بن چک . رجوع به چک شود.