کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضاغطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضاغطة
لغتنامه دهخدا
مضاغطة. [ م ُ غ َ طَ ] (ع مص ) با هم انبوهی کردن و فشاردن همدیگر را. یقال : ضاغظوا؛ ای زاحموا. (منتهی الارب )(از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
انبوهی کردن
لغتنامه دهخدا
انبوهی کردن . [ اَم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمعیت کردن و بر یکدیگر فشار وارد آوردن . (ناظم الاطباء). زحمت . (تاج المصادر بیهقی ). زحام . (دهار). اعتراک . ازدحام . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مداغشه . تهوش . تصادم . مداکاة. تمالؤ. (منتهی الارب...