کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصیر
لغتنامه دهخدا
مصیر. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان موگوئی بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن واقع در 25هزارگزی باختر آخوره با 672 تن جمعیت . آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
مصیر
لغتنامه دهخدا
مصیر. [ م َ ] (ع اِ) بازگشت گاه . (دهار). مآب . مرجع. برگشتگاه . بازگشتگاه . بازگشت جای . (یادداشت مؤلف ). جای بازگشت آب ، یا عام است . (منتهی الارب ). جای بازگشتن . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (غیاث ). || (اِمص ) بازگشت . (ناظم الاطباء). بازگشت کار. ...
-
مصیر
لغتنامه دهخدا
مصیر. [ م َ ] (ع اِ) روده . ج ، اَمْصِرة، مُصْران . جج ، مصارین . (بحر الجواهر) (منتهی الارب ماده ٔ م ص ر). رودگانی . ج ، مُصران . (مهذب الاسماء). معی . (بحر الجواهر).
-
مصیر
لغتنامه دهخدا
مصیر. [ م َ ] (ع مص ) بازگردیدن کار. (منتهی الارب ). صیر. صیرورة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازگشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) (آنندراج ). رجوع به صیر و صیرورت شود. (غیاث ). || گشتن از حیّز به جنبانیدن . (المصادر زوزنی ). || گشتن . (تاج المصا...
-
واژههای همآوا
-
مثیر
لغتنامه دهخدا
مثیر.[ م ُ ] (ع ص ) (از «ث ور») کسی که بر می انگیزاند و برمی آغالاند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کسی که شیار می کند زمین را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اثارة شود. || بادی که دفع می کند ابر را و بلند می کند...
-
مسیر
لغتنامه دهخدا
مسیر. [ م َ ] (اِ) به معنی یخ آمده و مسیریدیعنی یخ بست . (آنندراج ) (انجمن آرا). مَسَر. نیز به همین معنی است ، و این جای مسر است یعنی سرد است و بعضی بجای «م » «هاء» دانسته اند، یعنی «هسر» و رشیدی گفته به «م » اصح خواهد بود. (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
مسیر
لغتنامه دهخدا
مسیر. [ م َ ] (ع اِ) محل گردش و سیر. جای عبور و حرکت . (ناظم الاطباء). جای رفتار. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (غیاث ). جای سیر.محل گردش . جای رفتن . راه . معبر. جاده . محل سیر. رهگذر. رهگذار. گذر. گذرگاه . مدار. سیرگاه : هر روز سحاب را مسیر دگر است هر ر...
-
مسیر
لغتنامه دهخدا
مسیر. [ م َ ] (ع مص ) رفتن . سیر. مسیرة. سیرورة. تسیار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مصدر میمی است به معنی رفتن و سیر کردن . (آنندراج ) (غیاث ). رفتن . (دهار) (تاج المصادر) : ایا مراد تو مقصود آسمان ز مدارو یا رضای تو مطلوب اختران...
-
مسیر
لغتنامه دهخدا
مسیر. [ م ِ س ِی ْ ی ِ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان آبشار بخش شادکان شهرستان خرمشهر، در 4هزارگزی جنوب شرقی شادکان . دشت ، گرمسیر و مالاریائی . سکنه ٔ آن 1097تن و آب آن از رودخانه ٔ جراحی و محصول آن غلات ، برنج ، خرما و شغل اهالی زراعت ، تربیت و غرس نخل...
-
مسیر
لغتنامه دهخدا
مسیر. [ م ُ س َی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ باخطها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جامه ٔ خطدار. (ناظم الاطباء). || حلوائی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قسمی از حلوا. || سفر. || جای مشهور و خوشنمائی که سزاوار است شخص مسافر در تفحص و تجسس ...
-
جستوجو در متن
-
مصارین
لغتنامه دهخدا
مصارین . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مصران . جج ِ مصیر. (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || ج ِ مصیر، به معنی روده . (آنندراج ). رجوع به مصران و مصیر شود.
-
مصران
لغتنامه دهخدا
مصران . [ م ُ ] (ع اِ) قسمی از خرمای هیچکاره . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).- مصران الفار ؛ نوعی از خرمای هیچکاره . (منتهی الارب ).- مصران الفارة ؛ نوعی است از خرمابن . (مهذب الاسماء).|| ج ِ مصیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (بحر الجواهر). ج ِ مصیر...
-
ذوحمام
لغتنامه دهخدا
ذوحمام . [ ح َ ] (اِخ ) نام موضعی در قول جریر : عفاذ و حمام بعدنا و حفیرو بالسر مبدی منهم و مصیر.