کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصون
لغتنامه دهخدا
مصون . [ م َ ] (ع ص ) مصوون . محفوظ. نگاهداشته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نگاهداشته شده و محفوظ. (از غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نگهداشته . (مهذب الاسماء) (دهار). ایمن . مأمون . محروس . دورداشته از تعرض : عرضی مصون ؛ عرضی دور از تعرض ...
-
جستوجو در متن
-
مصیون
لغتنامه دهخدا
مصیون . [ م َص ْ ] (ع ص ) مصون و محفوظو نگاهداشته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به مصون شود.
-
خودداری داشتن
لغتنامه دهخدا
خودداری داشتن . [ خوَدْ / خُدْ ت َ ] (مص مرکب ) موافق نبودن . حفظ کردن . مصون نگاه داشتن خود.
-
مصوون
لغتنامه دهخدا
مصوون . [ م َص ْ ] (ع ص ) مصون . محفوظ. نگاهداشته شده ، و بدین صورت نادر است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مصون شود.- ثوب مصوون ؛ ای محفوظ. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
نقصان پذیر
لغتنامه دهخدا
نقصان پذیر. [ ن ُ صام ْ پ َ ] (نف مرکب ) زوال پذیر. که کم وکاست و تباهی در آن راه یابد. که بی زوال و مصون از کاستن نیست .
-
نامحفوظ
لغتنامه دهخدا
نامحفوظ. [ م َ ] (ص مرکب ) حفظناشده . نگهداری نشده . محافظت نشده . || بی حفاظ. بی حصار. که از تعرض دیگران و چشم انداز رهگذران مصون و محفوظ و پوشیده نیست .
-
نامعصومی
لغتنامه دهخدا
نامعصومی . [ م َ ] (حامص مرکب ) معصوم و بی گناه نبودن . از لغزش و خطا مصون و برکنار نماندن . مقابل معصومی . رجوع به معصومی و معصومیت شود.
-
ایمن گردانیدن
لغتنامه دهخدا
ایمن گردانیدن . [ م ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) مصون ساختن . محفوظ داشتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مصونیت
لغتنامه دهخدا
مصونیت . [ م َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مصون ماندن . محفوظ بودن . حفظ شدن . مأمون بودن .- مصونیت پارلمانی ؛ در اصطلاح حقوقی ، مصون بودن نماینده ٔ مجلس است از تعرض و تعقیب قضایی مگر آنگاه که مجلس از او سلب مصونیت کند.- مصونیت سیاسی ؛ مصون بودن ...
-
ویژه داشتن
لغتنامه دهخدا
ویژه داشتن . [ ژَ / ژِ ت َ ] (مص مرکب ) خالص نگه داشتن . پاک نگه داشتن . || از خواص و ندما داشتن . در عداد خاصان آوردن . || مصون داشتن . رجوع به ویژه (ص ، ق ) شود.
-
حظار
لغتنامه دهخدا
حظار. [ ح َ /ح ِ ] (ع اِ) دیوار. (منتهی الارب ). || جای شتر و گوسفند که از چوب سازند تا از سرما مصون مانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حظیرة. (مهذب الاسماء).
-
ملیبه
لغتنامه دهخدا
ملیبه . [ م ِ ب ِ ] (اِخ ) در اساطیر یونان یکی از دختران «نیوبه » است که مانند خواهرش «امیکلا» بوسیله ٔ «ارتمیس » از آسیب و آزار مصون ماند. (از لاروس بزرگ ).
-
جائزالخطا
لغتنامه دهخدا
جائزالخطا. [ ءِ زُل ْ خ َ ] (ص مرکب ) آنکه از خطا مصون نباشد. آنکه دستخوش اشتباه و خطاست . غیر معصوم : آدمی جائز الخطاست . انسان جائز الخطاست .
-
چهارحصار
لغتنامه دهخدا
چهارحصار. [ چ َ / چ ِ ح ِ ] (اِ مرکب ) چهارباره . چهارقلعه .چهارحصن . || دعائی که بر پیراهن جنگجویان می نوشتند تا از آسیب و گزند مصون مانند. چارحصار.