کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصوبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصوبة
لغتنامه دهخدا
مصوبة. [ م ُ ص َوْ وَ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مصوب . || مصوب . مصدق . تصویب شده . تصدیق شده : قوانین مصوبه ٔ مجلسین سنا و شورای ملی . و رجوع به مصوب شود.
-
مصوبة
لغتنامه دهخدا
مصوبة.[ م َ ب َ ] (ع اِ) مصیبت و سختی و بدبختی . ج ، مصاوب .(ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مصیبة. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
مثوبت
لغتنامه دهخدا
مثوبت . [ م َ ب َ ] (ع اِ) جزای نیکی . (غیاث ) : رب العالمین گوید گواهی شان قبول کردم و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت و دوستان را مثوبت و رحمت . (کشف الاسرار ج 2 ص 529).پذرفته باد روزه و فرخنده عید تواز روزه با مثوبت و از عید شادمان . سوزنی (دیو...
-
مثوبة
لغتنامه دهخدا
مثوبة. [ م َ ب َ / م َث ْ وَ ب َ ] (ع اِ) پاداش نیکی . (دهار). پاداش به نیکی . (ترجمان القرآن ). پاداش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاداش و جزا. (ناظم الاطباء). ثواب . (اقرب الموارد). جزای نیکی و اجرت عبادت در آخرت . (غیاث ). اجر و مزد. ج ، مثوبات . ...
-
جستوجو در متن
-
بالانسه
لغتنامه دهخدا
بالانسه . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) تراز کردن . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ).
-
بانکروت
لغتنامه دهخدا
بانکروت . [ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) ورشکستگی . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). و رجوع به ورشکستگی شود.
-
بانکیه
لغتنامه دهخدا
بانکیه . [ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) بانکدار. (لغات مصوبه فرهنگستان ). رجوع به بانکدار شود.
-
بازپرسی کردن
لغتنامه دهخدا
بازپرسی کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استنطاق . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ).
-
باش بولاق
لغتنامه دهخدا
باش بولاق . (ترکی ،اِ مرکب ) سرچشمه . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ایران ).
-
گنج نگار
لغتنامه دهخدا
گنج نگار. [ گ ُ ن ِ ] (اِ مرکب ) میزان الحجم ترسیمی . (واژه های مصوبه ٔ فرهنگستان ).
-
گندزدا
لغتنامه دهخدا
گندزدا.[ گ َ زَ / زِ / زُ ] (نف مرکب ) ضدعفونی کننده . (واژه های مصوبه ٔ فرهنگستان ).
-
گندزدایی
لغتنامه دهخدا
گندزدایی . [گ َ زَ / زِ / زُ ] (حامص مرکب ) ضدعفونی کردن . (واژه های مصوبه ٔ فرهنگستان ).
-
گندزدوده
لغتنامه دهخدا
گندزدوده . [ گ َ زَ / زِ / زُ دو دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ضدعفونی شده . (واژه های مصوبه ٔ فرهنگستان ).