کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصنوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصنوع
لغتنامه دهخدا
مصنوع . [ م َ ] (ع ص ) ساخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ساخته شده . (ناظم الاطباء). صنیع. (یادداشت مؤلف ). || کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کرده شده . || صنعت شده و اختراع شده . (ناظم الاطباء). که به دست و فکر بشر ساخته شده باشد. مقابل مخلوق ....
-
واژههای مشابه
-
زجاج مصنوع
لغتنامه دهخدا
زجاج مصنوع . [ زَ / زِ / زُ ج ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زجاج مصنوع را از رمل و سنگریزه و قلی میسازند و معمول اهل فرنگ بیشتر این است و شیشه های فرنگی اکثر از رمل گداخته با قلی است و این سفیدتر و شفاف تر میباشد. (از مخزن الادویة). مصنوع ، از سنگ ...
-
جستوجو در متن
-
مصنوعة
لغتنامه دهخدا
مصنوعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مصنوع . ج ، مصنوعات . (ناظم الاطباء). رجوع به مصنوع و مصنوعات شود.
-
کلش
لغتنامه دهخدا
کلش . [ ک َ ] (مص جعلی ، اِ مص ) مصدر منحوت و مصنوع از کلاّش ، و با کردن صرف می شود. کلاّشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
نوباش
لغتنامه دهخدا
نوباش . [ ن َ / نُو ] (ص ) به معنی سرمد. ظاهراً از لغت های مصنوع ملا فیروز [ مؤلف فرهنگ دساتیر ] است . (یادداشت مؤلف ).
-
فابریک
لغتنامه دهخدا
فابریک . (فرانسوی ، اِ) کارخانه . کارخانه ٔ پارچه بافی . || مصنوع کارخانه از پارچه و غیر آن . (فرهنگ نظام ).
-
قدرتی
لغتنامه دهخدا
قدرتی . [ ق ُ رَ ] (ص نسبی ) نسبت است به قدرت . که مصنوع آدمی نباشد. خداآفرین . طبیعی .
-
مدلس
لغتنامه دهخدا
مدلس . [م ُ دَل ْ ل َ ] (ع ص ) مصنوع . عملی . قلب . (یادداشت مؤلف ). نعت مفعولی است از تدلیس . رجوع به تدلیس شود.
-
نحاس صینی
لغتنامه دهخدا
نحاس صینی . [ ن ُ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طالیقون مصنوع . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به طالیقون شود.
-
ادگر
لغتنامه دهخدا
ادگر. [ اَ گ َ ] (اِ)پیمانه . || مشابهت . || قیاس . این کلمه و معانی آن تماماً مجعول و مصنوع مینماید.
-
پازتاری
لغتنامه دهخدا
پازتاری . (اِ) جزئی باشد که در مقابل کلی است و پازتاریان بمعنی جزئیات . (برهان ). و ظاهراً این صورت با معنی مصنوع و مجعول است .
-
پچوه
لغتنامه دهخدا
پچوه . [ پ َ ه ] (اِ) ترجمه .نقل معنی از لغتی به لغتی دیگر. وُستی . (برهان ). و شاهدی برای این لفظ بدست نیست و مصنوع بنظر می آید.
-
پاپیرگرافی
لغتنامه دهخدا
پاپیرگرافی . [ رُگْرا / رُگ ِ ] (فرانسوی ، اِ) فن چاپ کردن و نقاشی و نوشتن برای چاپ سنگی بر نوعی از مقوای سخت یا سنگ چاپ مصنوع .