کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصلي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م َ لی ی ] (ع ص ) در آتش افکنده شده و بریان شده . (از اقرب الموارد). بریان شده و کباب شده و در آتش افکنده شده و برشته شده و سوخته شده . (ناظم الاطباء).
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م ِ لا ] (ع اِ) پای دام .(یادداشت مؤلف ). پادام . ج ، مصالی . (مهذب الاسماء).
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م ُ ص َل ْ لا ] (اِخ ) عیدگاه شیراز. (ناظم الاطباء). عیدگاه شیراز که آن جای بغایت خوش و خرم و سیرگاه است . (از غیاث ) (آنندراج ). مصلا : با تنی چند از خاصان به مصلای شیراز بیرون رفت . (گلستان ).میان جعفرآباد و مصلا عبیرآمیز می آید شمالش . حا...
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م ُ ص َل ْ لا ] (ع اِ) موضع نماز و دعا. ج ، مصلیات . (ناظم الاطباء). نمازگاه و جای نماز گزاردن . (آنندراج ) (غیاث ). نمازگاه . (دهار). جای نماز. آن جای که در آن نمازگزارند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصلا شود : چون حضرت خواجه از مصلی بیامدن...
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م ُ ص َل ْ لی ] (ع ص ) نمازگزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نمازکننده . (مهذب الاسماء). نمازگزارنده . (غیاث ). نمازخوان . (یادداشت مؤلف ). || درود بر نبی فرستنده . (آنندراج ) (غیاث ). صلوات فرستنده . درودخوان . (یادداشت مؤلف...
-
قره مصلی
لغتنامه دهخدا
قره مصلی . [ ق َ رَ م ُ ص َل ْ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان سملقان بخش مانه ٔشهرستان بجنورد واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری مانه و سر راه شوسه ٔ عمومی بجنورد به مراوه تپه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 290 تن .آب آن از رودخانه و مح...
-
مصلی دوز
لغتنامه دهخدا
مصلی دوز. [ م ُ ص َل ْ لا ] (نف مرکب ) نجاد. که دوختن سجاده پیشه دارد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصلی و مصلا و سجاده شود.
-
مصلی گاه
لغتنامه دهخدا
مصلی گاه . [ م ُ ص َل ْ لا ] (اِ مرکب ) جای نماز. محل نماز گزاردن . مسجد یا جایی دیگر که در آن نماز خوانند. (از یادداشت مؤلف ) : نقل است که دوازده سال روزگار شد تا بر کعبه رسید که در هر مصلی گاهی سجاده باز می افکند و دو رکعت نماز می کرد. (تذکرةالاول...
-
باغ مصلی
لغتنامه دهخدا
باغ مصلی . [ غ ِ م ُ ص َل ْ لا ] (اِخ ) باغی بوده است به هرات : [ بابر میرزا ] ماه صیام [ 860 ] ... عید کرده از باغ مصلی به باغ مختار خرامید. (روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات ج 2 ص 185).
-
جستوجو در متن
-
مصلا
لغتنامه دهخدا
مصلا. [ م ُ ص َل ْ لا ] (اِخ ) مصلی . نام جائی در شیراز که آرامگاه حافظ در آن است . رجوع به مصلی شود.
-
مصلیات
لغتنامه دهخدا
مصلیات . [ م ُ ص َل ْ ل َ ] (ع اِ) ج ِ مصلی . (ناظم الاطباء). رجوع به مصلّی ̍ شود.
-
ساسیان
لغتنامه دهخدا
ساسیان . (اِخ ) محلی است به مرو در بیرون آن شهر نزدیک به مصلی . (انساب سمعانی ).
-
مصلین
لغتنامه دهخدا
مصلین . [ م ُ ص َل ْ لی ] (ع ص ، اِ) ج ِ مصلی . نمازگزاران نمازخوانان : فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون . (قرآن 4/107 - 5). و رجوع به مصلی شود.
-
نمازگه
لغتنامه دهخدا
نمازگه . [ ن َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) نمازگاه . مصلی : زمین نمازگهی شد که بینی از بر اوهمه جهان به نماز خدا و استغفار.اسدی .