کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصطلح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصطلح
لغتنامه دهخدا
مصطلح . [ م ُ طَ ل َ ] (ع ص ) اصطلاح شده . و معنای لفظی سوای معنی اصلی آن که همه ٔ مردم بر آن اتفاق دارند. (ناظم الاطباء). معنایی شایع نزد گروهی از مردم غیر از معنی حقیقی کلمه . مقرر. (یادداشت مؤلف ). اصطلاح شده : و دیگر آنکه اطلاق به حسب اصل صناعتی...
-
واژههای مشابه
-
غلط مصطلح
لغتنامه دهخدا
غلطمصطلح . [ غ َ ل َ طِ م ُ طَ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غلط عام . غلط مشهور. رجوع به غلط عام شود.
-
جستوجو در متن
-
مصطلحة
لغتنامه دهخدا
مصطلحة. [ م ُ طَ ل َ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مصطلح . ج ، مصطلحات . رجوع به مصطلح شود.
-
عی عی
لغتنامه دهخدا
عی عی . [ ع َ ع َ ] ( صوت ) کلمه ای است که بدان گوسپند را زجر کنند، و آن در خراسان مصطلح است .
-
قمعمع
لغتنامه دهخدا
قمعمع. [ ق ُ م َ م َ ] (ص ) کلمه ٔ مصطلح و ظاهراً مجعول . در تداول بمعنی خودبگیر، نجوش .
-
پوز
لغتنامه دهخدا
پوز. [ پُز ] (فرانسوی ، اِ) پُز. مأخوذ از کلمه ٔ فرانسوی مصطلح در موسیقی . مکثی که برابر یک ضرب باشد. || علامتی که این مکث را برساند.
-
خپل
لغتنامه دهخدا
خپل . [ خ ِپ ِ ] (ص ) در تداول عامه ، کوتاه قد. کوتوله . این کلمه همین خپله مصطلح امروزیان است . رجوع به خپله شود.
-
داریکه
لغتنامه دهخدا
داریکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) قسمت بالای دارها (درخت ها) که تیر از آن کنند. در همدان مصطلح است ، و در کرج و طهران ، شلاقی نامند.
-
غلط مشهور
لغتنامه دهخدا
غلط مشهور. [ غ َ ل َ طِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غلط عام . غلط مصطلح . رجوع به غلط عام شود.
-
غلام باشی
لغتنامه دهخدا
غلام باشی . [ غ ُ ] (اِ مرکب ) (از غلام + باشی ترکی )رئیس غلامان ، و بیشتر این لقب در سفارتخانه های اجنبی برای رئیس پیشخدمتان و محترم ترین آنان مصطلح است .
-
چارترک
لغتنامه دهخدا
چارترک . [ ت َ ] (اِ مرکب ) قسمی از کلاه چهارگوشه . (ناظم الاطباء). || در اصطلاح بنایی ، نوعی سقف گنبدی شکل را گویند. (درفیض آباد محولات بخش تربت حیدریه اکنون مصطلح است ).
-
دهلوی
لغتنامه دهخدا
دهلوی .[ دِ ل َ ] (اِخ ) عبدالحق . او راست : مقدمة فی مصطلح الحدیث چ هند 1899 م . (از معجم المطبوعات مصر ج 1).
-
شاربی
لغتنامه دهخدا
شاربی . [ رِ بی / بی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است بشارب (نوشنده ) ودر بغداد سقا را شارب گویند و این غلط مصطلح است چه شارب نوشنده است نه نوشاننده . (از انساب سمعانی ).