کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصرع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصرع
لغتنامه دهخدا
مصرع . [ م َ رَ ] (ع اِ) جای افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کُشتی جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای کشتی . (ناظم الاطباء). کشتی گاه . ج ، مصارع . (دهار) (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). || کنایه از قتلگاه یا محل وفات کسی...
-
مصرع
لغتنامه دهخدا
مصرع . [ م َ رَ ] (ع مص ) افکندن بر زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صرع . (ناظم الاطباء). افکندن . رجوع به صرع شود.
-
مصرع
لغتنامه دهخدا
مصرع . [ م ِ رَ ] (ع اِ)نیمه ٔ در. (منتهی الارب ). یک تخته از دو تخته ٔ در. (ناظم الاطباء). مصراع . لت در. یک لخت از در دولختی . لنگه ٔ در. || (اصطلاح عروض ) نیمه ای از دو نیمه ٔ بیت که در حرکات و سواکن به هم نزدیک باشند. نیمه ٔ شعر. (منتهی الارب ). ...
-
مصرع
لغتنامه دهخدا
مصرع . [ م ُ ص َرْ رَ ] (ع ص ) برزمین افکنده . (ناظم الاطباء). || (اصطلاح بدیع) بیتی را گویند که در هر دو مصراع قافیت نگاه داشته آید. (حدائق السحر فی دقایق الشعر). بیتی باشد که عروض و ضرب آن در وزن و حروف قافیت متفقند. (از المعجم فی معاییر اشعار العج...
-
مصرع
لغتنامه دهخدا
مصرع . [ م ُ ص َرْ رِ ] (ع ص ) آنکه به سختی بر زمین می افکند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
پیش مصرع
لغتنامه دهخدا
پیش مصرع . [ م ِ رَ ] (اِ مرکب ) مصراع اول از بیتی . (آنندراج ) : مناسب مصرع آن شاه مطلعکه دارد از خدای پیش مصرع (؟) ناظم هروی (از آنندراج ).به اندک فرصتی از هم خیالان پیش می افتدتواند هر که صائب پیش مصرع را رسانیدن .صائب (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
مسرع
لغتنامه دهخدا
مسرع . [ م ِ رَ ] (ع ص ) مرد شتابنده بسوی خیر یا شر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مسرع
لغتنامه دهخدا
مسرع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) کوشنده در سیر و حرکت .(از اقرب الموارد). شتاب کننده . (غیاث ) (آنندراج ). شتابان و چست و چالاک و جلد و تیز. (ناظم الاطباء). و رجوع به اسراع شود : نامه فرمودیم با رکابداری مسرع تا از آنچه ایزد عز و جل میسر کرد... واقف شده آید....
-
جستوجو در متن
-
طرفها داشتن حرف
لغتنامه دهخدا
طرفها داشتن حرف . [ طَ رَ ت َن ِ ح َ ] (مص مرکب ) آن است که یکی کلمه چند معانی و کنایه داشته باشد. آقا اسماعیل کاشف صفاهانی راست :آویخته زلف مشکبواز چپ و راست این مصرع رنگین چه طرفها دارد.پوشیده نماند که زلف را مصرع رنگین گفتن خالی از غرابت نیست بلی ...
-
مصارع
لغتنامه دهخدا
مصارع . [ م َ رِ] (ع اِ) ج ِ مَصْرَع . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جای افکندن ها و کُشتی جای ها. (از منتهی الارب ). کُشتی گاهها. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مَصْرَع شود.
-
کشتی جای
لغتنامه دهخدا
کشتی جای . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) میدان کشتی گیری . (ناظم الاطباء). مصطرع . مصرع . (منتهی الارب ).
-
مصرعة
لغتنامه دهخدا
مصرعة. [ م ِ رَ ع َ ] (ع اِ) مصرع . لنگه ٔ بیت . یک لنگه از یک بیت . (از یادداشت مؤلف ).