کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصراد
لغتنامه دهخدا
مصراد. [ م ِ ] (ع ص ) رجل مصراد؛ مرد توانا بر سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || مرد ضعیف بر سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). (از لغات اضداد است ). آنکه طاقت سرما ندارد. (مهذب الاسماء). || سرما زده . || سهم مصراد؛ تیر درگذرنده . زم...
-
واژههای همآوا
-
مثراد
لغتنامه دهخدا
مثراد. [ م ِ ] (ع اِ) سنگ یا استخوان یا آهن کند که بدان ذبیحه را ذبح کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نان اشکنه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نان ریزریز کرده ٔ در اشکنه . (ناظم الاطباء). نان که در کاسه شکنند. (مهذب ...