کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصالحه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصالحه
لغتنامه دهخدا
مصالحه . [ ل َ / ل ِ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِمص ) مصالحة. مصالحت : این مصالحه در رجب سنه ٔ 88 بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 198). حسب الصلاح امرا کتابت دوستانه مشعر بر استحکام بنیان مصالحه که از این طرف مرعی و مسلوک است به حضرت خواندگار روم نوشته . (عالم...
-
واژههای مشابه
-
مصالحة
لغتنامه دهخدا
مصالحة. [ م ُ ل َ ح َ ] (ع مص ) همدیگر آشتی کردن . صلح . (منتهی الارب ). آشتی کردن با یکدیگر. صلح کردن . || همدیگر نیکویی کردن . (منتهی الارب ). و رجوع به صلح و مصالحه و مصالحت شود.
-
مصالحه نامه
لغتنامه دهخدا
مصالحه نامه . [ م ُ ل َ / ل ِ ح َ / ح ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قرارداد صلح که بین دو کس یا دو گروه نویسندو بدان اختلاف از میان بردارند. صلح نامه . نوشته ٔ مشعر بر صلح و آشتی . || نوشته ای که به موجب آن مال یا چیزی را به کس یا کسانی بذل یا هبه کنند.
-
جستوجو در متن
-
طاهیج
لغتنامه دهخدا
طاهیج . (اِخ ) نام زنی است که خالدبن ولید نهری از وی به مصالحه گرفت .
-
مهادنة
لغتنامه دهخدا
مهادنة. [ م ُ دَ ن َ ] (ع مص ) مهادنت . آشتی کردن و صلح نمودن با هم . (ناظم الاطباء). آشتی کردن با هم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصالحه و موادعه .(از اقرب الموارد). مصالحه . (تاج المصادر بیهقی ).
-
موادعة
لغتنامه دهخدا
موادعة. [ م ُ دَ ع َ ] (ع مص ) صلح نمودن و آشتی کردن با کس یا کسانی . (از ناظم الاطباء). مصالحة. (تاج المصادر بیهقی ). مهاودة. (تاج المصادر). با هم صلح نمودن و آشتی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصالحه .
-
صلاح
لغتنامه دهخدا
صلاح . [ ص ِ ] (ع مص ) هم دیگر آشتی کردن . (منتهی الارب ). آشتی و مصالحه . (غیاث اللغات ). || نیکوئی کردن . (منتهی الارب ).
-
مصالحت
لغتنامه دهخدا
مصالحت . [ م ُ ل َ / ل ِ ح َ ] (از ع ، اِمص ) مصالحة. مصالحه . آشتی دو طرف . مسالمت . سازش . آشتی دو کس یا دو گروه . (از یادداشت مؤلف ) : رضا (ع ) با آن همه مصالحت و مجاملت سلامت هم نیافت تا حجت بلیغتر باشد. (کتاب النقض ص 365). سلطان ازبهر شرف دین و...
-
مصالح
لغتنامه دهخدا
مصالح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه مصالحه کند. مصالحه کننده . سازش کننده . (از یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح حقوق ) آنکه مالی یا حقی را به دیگری صلح کند و واگذارد اعم از آنکه معوض باشد یا غیرمعوض . آنکه طرف ایجاد عقد صلح واقع گردد. کسی که مالی یا امری را ...
-
صلح افتادن
لغتنامه دهخدا
صلح افتادن . [ ص ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) سازش دست دادن . به مصالحه انجامیدن : میان خوارزمشاه و ختا صلح افتاد. (گلستان ). رجوع به صلح شود.
-
بانبورا
لغتنامه دهخدا
بانبورا. (اِخ ) ناحیه ایست در حیره از سرزمین عراق . خالدبن ولید درسال 12هَ . ق . آنجا را تسخیر و با مردم مصالحه کرد و عاملی از جانب خود به آنجا فرستاد. (از معجم البلدان ).
-
یحنه
لغتنامه دهخدا
یحنه . [ ی ُ ح َن ْ ن َ ] (اِخ ) ابن رؤبة، نام پادشاه ایله ؛ و رسول صلوات اﷲعلیه با او بر اهل جرباء و اَذرُج مصالحه فرمود. (از تاج العروس ) (یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ).
-
موادعه
لغتنامه دهخدا
موادعه . [ م ُ دَ ع َ / دِ ع ِ ] (از ع ، مص ، اِمص ) آشتی . مصالحه . آشتی کردن . صلح کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موادعت و موادعة شود. || یکدیگر را وداع کردن . (غیاث ). و رجوع به موادعت شود.