کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصارعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصارعت
لغتنامه دهخدا
مصارعت . [ م ُ رَ / رِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) کشتی گیری و جهد و کوشش بر به زمین افکندن حریف . (ناظم الاطباء). کشتی کردن و با هم یکدیگری را بر زمین کوفتن . (غیاث ) کشتی گرفتن : آن روز تا آخر بر مصارعت و قراع بودند. (تاریخ جهانگشای جوینی ). پسر... گفته ب...
-
واژههای همآوا
-
مسارات
لغتنامه دهخدا
مسارات . [م ُ سارْ را ] (ع اِ) ج ِ مُسارّة. راز گفتن . در گوشی گفتن : به قاضی سرخس که خویش او بود مسارات می فرستاد. (جهانگشای جوینی ). رجوع به مسارة شود.
-
مسارعت
لغتنامه دهخدا
مسارعت . [ م ُ رَ ع َ ] (ع مص ) مسارعة. با هم شتابی و جلدی نمودن . (غیاث ). شتافتن . سرعت گرفتن . عجله کردن . تعجیل . و رجوع به مسارعة شود : پانصدهزار دینار بباید داد و چوب باز خرید و اگر نه فرمان را به مسارعت پیش روید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 160). فر...
-
مسارعة
لغتنامه دهخدا
مسارعة. [ م ُ رَ ع َ ] (ع مص ) مسارعت . شتافتن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ) (دهار). سرعت گرفتن . (اقرب الموارد). با کسی شتافتن . (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی ). شتافتن و با هم شتابی و جلدی نمودن . (آنندراج ). || شتابانیدن . (المصادر زوزنی ) (ده...
-
مصارعة
لغتنامه دهخدا
مصارعة. [ م ُ رَ ع َ] (ع مص ) کشتی گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی کشتی گرفتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). کشتی کردن با هم و همدیگر را بر زمین کوفتن . (آنندراج ). و رجوع به مصارعت و مصارعه و کُشتی شود.
-
جستوجو در متن
-
کشتی گیری
لغتنامه دهخدا
کشتی گیری . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) عمل کُشتی گیر. مصارعت . (ناظم الاطباء).
-
تمار
لغتنامه دهخدا
تمار. [ ت َ رر ] (ع مص )کشتی و مصارعت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
چالش
لغتنامه دهخدا
چالش . [ ل ِ ] (اِمص ) (اسم مصدر از چالشمق ترکی ) به معنی زد و خورد . جدال . تلاش . || کشتی . مصارعت .
-
مصارعه
لغتنامه دهخدا
مصارعه . [ م ُ رَ / رِ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِمص ) مصارعة. مصارعت . کشتی گرفتن . (یادداشت مؤلف ) : از مصارعه ٔ حوادث جز غصه و رنج دل نزاید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 258). می دانستند با سیل در مصارعه آمدن جان بازی است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 207). و رج...
-
کستی کردن
لغتنامه دهخدا
کستی کردن . [ ک ُک َ دَ ] (مص مرکب ) کشتی گرفتن . مصارعت : پیل زوری که چون کند کستی بند او پیل را دهد سستی . مسعودسعد.رجوع به کشتی گرفتن شود.
-
متجاول
لغتنامه دهخدا
متجاول . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) با یکدیگر بگردنده در حرب . (آنندراج ). بر دور یکدیگر گردنده ٔ در جنگ و جدال و کشتی و مصارعت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجاول شود.
-
مصارعة
لغتنامه دهخدا
مصارعة. [ م ُ رَ ع َ] (ع مص ) کشتی گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی کشتی گرفتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). کشتی کردن با هم و همدیگر را بر زمین کوفتن . (آنندراج ). و رجوع به مصارعت و مصارعه و کُشتی شود.
-
ترتیب دادن
لغتنامه دهخدا
ترتیب دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) راست کردن و آراسته کردن . (ناظم الاطباء) : تا مصارعت کردند و مقامی منیع ترتیب دادند. (گلستان ).آنچه بر شاهدان حسن رواست جمله ترتیب داده بر اندام . سنجر کاشی (از آنندراج ).|| هر چیزی را در جای و مقام خود نهادن و نظم ...