کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصادره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصادره
لغتنامه دهخدا
مصادره . [ م ُ دَ / دِرَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) مصادرت . مصادرة. تاوان . (ناظم الاطباء). تاوان گیری . مطالبه ٔ مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه . (یادداشت مؤلف ). اخذ جریمه . جریمه گیری . ضبط کردن اموال و دارایی کسی به سبب جرمی که مرتکب شده یا دزدی و...
-
واژههای مشابه
-
مصادرة
لغتنامه دهخدا
مصادرة. [ م ُ دَ رَ ] (ع مص ) مطالبه . (منتهی الارب ). مطالبه کردن چیزی را از کسی . (ناظم الاطباء). مطالبه کردن . (از اقرب الموارد). تاوان فرمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تاوان فرمودن کسی را بر مال . (ناظم الاطباء). باژگیری . (مهذب الاسماء). تاوا...
-
جستوجو در متن
-
مصادرت
لغتنامه دهخدا
مصادرت . [ م ُ دَ / دِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مصادرة. مصادره . جریمه گیری . جریمه کردن . جریمه گرفتن : خوارزمیان را برگماشت تا دزدی می کردند و مصادرت می کردند. (تاریخ بخارای نرشخی ص 92). و رجوع به مصادرة و مصادره شود.
-
مستأدی
لغتنامه دهخدا
مستأدی . [ م ُ ت َءْ دا ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استیداء. آنکه مال وی را مصادره کرده و گرفته باشند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استئداء و استیداء شود.
-
بازگیری
لغتنامه دهخدا
بازگیری . (حامص مرکب ) مصادره . نگاهداری موقتی اموال اشخاص به توسط دولت در موقع احتیاج و برای مصلحت عمومی . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ) (فرهنگ رازی ).
-
هم دندان
لغتنامه دهخدا
هم دندان . [ هََ دَ ] (ص مرکب ) هم سن . همسال . (یادداشت مؤلف ) : نه شان ز دزدان ترس و نه از مصادره بیم نه خشک ریش ز همسایه و ز هم دندان . فرخی .|| باجناغ . همریش . (یادداشت مؤلف ).
-
مؤامرات
لغتنامه دهخدا
مؤامرات . [ م ُ آ م َ ] (ع اِ) نام قسمی خط عربی . (فهرست ابن الندیم ). || احکام پادشاهان در مصادره ٔ اموال یکی از مأموران خود. (یادداشت لغت نامه ). || ج ِ مؤامرة. رجوع به مؤامرة شود.
-
مرافعه افتادن
لغتنامه دهخدا
مرافعه افتادن . [ م ُ ف َ / ف ِ ع َ / ع ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) : وی [ احمد عبدالصمد] قصه ها کرد در معنی کاله ٔ وی [ احمد حسن ] بدان وقت که مرافعه افتاد و مصادره . (تاریخ بیهقی ص 307).
-
مستأدی
لغتنامه دهخدا
مستأدی . [ م ُ ت َءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیداء. رجوع به استئداء و استیداء شود. || مصادره کننده و گیرنده ٔ مال از کسی . || یاری و نصرت خواهنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بلبل مکنی به ابوالصقر. کاتب موفق باﷲ و از خلفای عباسی . بعدها بدستور معتمد خلیفه ، او و فرزندان وی را بقتل رسانیده و مکنت و ثروت او را مصادره کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به ابوالصقر اسماعیل ... شود.
-
تغماق
لغتنامه دهخدا
تغماق . [ ت َ ] (اِخ ) یکی از امرای دربار الجایتو و ابوسعید بهادرخان بود و به اتهام توطئه ای علیه ابوسعید گرفتار امیرچوپان شد و اموالش را مصادره کردند. و رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 326 شود.
-
ابوالوزیر
لغتنامه دهخدا
ابوالوزیر. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) متوکل خلیفه پس از عزل عبدالملک بن زیات وزارت و کتابت خویش ابوالوزیر را داد و او مدتی در این مقام ببود سپس وی را عزل و مصادره کرد و آنگاه وزارت بجرجرائی داد. رجوع به دستورالوزراء چ طهران ص 71 و حبیب السیر ج 1 ص 292 و ...
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن مخلد. مهردار متوکل عباسی بود که اموال بختیشوع طبیب را پس از مصادره مهر و موم کرد. (از عیون الانباء ج 1 ص 141) (اخبار الحکماء قفطی ص 103 و 104). رجوع به ابن مخلد حسن شود.