کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصاحبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصاحبه
لغتنامه دهخدا
مصاحبه . [ م ُ ح َ /ح ِ ب َ / ب ِ ] (از ع ، مص ، اِمص ) مصاحبت . با کسی صحبت کردن . هم صحبت شدن با کسی . با کسی صحبت داشتن . (یادداشت مؤلف ). || گفتگو با رجلی سیاسی یا مردی دانشمند و عالم در مسائل سیاسی یا علمی و ادبی .- مصاحبه کردن ؛ به گفتگو پردا...
-
واژههای مشابه
-
مصاحبة
لغتنامه دهخدا
مصاحبة. [ م ُ ح َ ب َ] (ع مص ) همدیگر یار و رفیق شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یار و رفیق شدن . مصاحبت . ملازم کسی گردیدن . (ناظم الاطباء). با کسی صحبت کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). با کسی صحبت داشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 89). ...
-
مصاحبة
لغتنامه دهخدا
مصاحبة. [ م ُ ح ِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مصاحب . دوست و رفیق زن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مصاحب شود.
-
جستوجو در متن
-
تماس گرفتن
لغتنامه دهخدا
تماس گرفتن . [ ت َ س س گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ملاقات . مصاحبه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
مصاحبت
لغتنامه دهخدا
مصاحبت . [ م ُ ح َ / ح ِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) مصاحبة. هم صحبتی و هم نشینی و همدمی و همراهی و ملازمت . (ناظم الاطباء). رفاقت و یاری بایکدیگر. (یادداشت مؤلف ). نشست و برخاست . همراهی . (یادداشت مؤلف ) : ما هر دو به مصاحبت و مصادقت یکدیگر به رغادت عیش...
-
مشؤوم
لغتنامه دهخدا
مشؤوم . [ م َ ئو ] (ع ص ) مَشوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). بمعنی منحوس صحیح است چه این صیغه اسم مفعول است از شام یشام مشؤوماً که مهموزالعین باشد... و آنچه که در عوام شهرت یافته مَیشوم است ... و این نیز غلط است . چن...
-
زابی
لغتنامه دهخدا
زابی . (اِخ ) محمدبن یحیی بن ابی مضر طبنی [ دومین نوه ٔ پسری ابومضر، محمدبن حسین ] است صاحب المغرب فی حلی المغرب بنقل از حجاری آرد: وی از ادبا و شعراء و همنشین ملوک و حکام بوده است . و با ابوحزم بن جهور و فرزند وی ابوالولید و همچنین با ابن شهید مصاحب...
-
فی
لغتنامه دهخدا
فی . (ع حرف جر) حرف جر است . (منتهی الارب ). حرف جر است و ده معنی دارد: یکی معنی ظرفیت حقیقی « : غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین » (قرآن 2/30-4)، یا ظرفیت مجازی مانند« : رأیت الناس یدخلون فی دین اﷲ افواجاً» (قرآن 2/110...
-
نائله
لغتنامه دهخدا
نائله . [ ءِ ل َ ] (اِخ ) دختر فرافصه [ف َ ] از بزرگان قبیله ٔ کلبیه و نصرانی مذهب بود. به دین اسلام و همسری عثمان درآمد و تا پایان عمر به شوهر خود وفادار ماند. هنگامی که مسلمانان بر عثمان شوریدند وی نزد شوی خویش بود و از بریدن سر عثمان جلوگیری کرد. ...
-
مصدر
لغتنامه دهخدا
مصدر. [ م َ دَ ] (ع اِ) محل بازگشت از حج . ج ، مصادر. (ناظم الاطباء). جای بازگشتن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). جای بازگشت . (ناظم الاطباء). جای صادر شدن . (آنندراج ). || محل بازگشت ازآب . (ناظم الاطباء). || جای بیرون آمدن . (غیاث ) (آنندراج )...
-
ناصرالدین شاه قاجار
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین شاه قاجار. [ ص ِ رُدْ دی هَِ ] (اِخ ) ابن محمد شاه بن عباس میرزابن فتحعلی شاه قاجار. چهارمین سلاطین قاجاریه است . وی در ششم ماه صفر سال 1247 هَ . ق . متولد و به سال 1313 پس از 49 سال سلطنت کشته شد.تاجگذاری . به سال 1264 هَ . ق . که محمدشاه ...