کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصابرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصابرت
لغتنامه دهخدا
مصابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، مص ) اصطبار. مصابره . مصابرة. صبر ورزیدن . صبر نمودن در کارها. (یادداشت مؤلف ). صبر کردن . (غیاث ). صبر. شکیبایی .- مصابرت کردن ؛ شکیبایی کردن . شکیب به کار بردن .- مصابرت نمودن ؛ صبر کردن . شکیبایی نشان دادن ...
-
واژههای همآوا
-
مثابرت
لغتنامه دهخدا
مثابرت . [ م ُ ب َ رَ / م ُ ب ِ رَ ] (ع اِمص ) مداومت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پایداری . مداومت درکاری : چون از کسی قصد اصفهان احساس نمودی و دانستی که در مقاومت و مزاولت امکان و مقدرت دارد ... پای مصابرت و مثابرت استوار کردی . (محاسن اصفهان ص 9...
-
مثابرة
لغتنامه دهخدا
مثابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) بر کاری مداومت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پیوسته برکاری بودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیوسته بودن برکاری و لازم گرفتن آن را و مواظبت کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مثابرت شود.
-
مصابرة
لغتنامه دهخدا
مصابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) همدیگر شکیبایی کردن . (منتهی الارب ). شکیبایی کردن . (آنندراج ). با کسی به صبر نبرد کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به مصابرت شود.
-
جستوجو در متن
-
مصابره
لغتنامه دهخدا
مصابره . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ / رِ ] (از ع ، مص ) مصابرت . مصابرة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصابرت و مصابرة شود.
-
مثابرت
لغتنامه دهخدا
مثابرت . [ م ُ ب َ رَ / م ُ ب ِ رَ ] (ع اِمص ) مداومت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پایداری . مداومت درکاری : چون از کسی قصد اصفهان احساس نمودی و دانستی که در مقاومت و مزاولت امکان و مقدرت دارد ... پای مصابرت و مثابرت استوار کردی . (محاسن اصفهان ص 9...
-
مصابرة
لغتنامه دهخدا
مصابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) همدیگر شکیبایی کردن . (منتهی الارب ). شکیبایی کردن . (آنندراج ). با کسی به صبر نبرد کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به مصابرت شود.
-
مطاولت
لغتنامه دهخدا
مطاولت . [ م ُ وَ / وِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) مطاولة : جنگی بپای شد که از آن سخت تر نباشد که خصمان در کار مطاولت افکندند و نیک بکوشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 493). چون مسافت میان هر دو لشکر نزدیک شد کافر راه مطاولت در محاربت و مصابرت در مصاولت پیش گرف...
-
مکابرت
لغتنامه دهخدا
مکابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مکابرة. ستیزه . معارضه : شیر از آن مکابرت عجب نماند و بر آتش غیظ مصابرت را کار فرمود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 244). جز به رنج و مثابرت ذل و مکابرت با گردش ایام بیرون نتوان آمد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 41)....
-
ظلمانی
لغتنامه دهخدا
ظلمانی . [ ظُ ] (ع ص ) تار. تاری . تاریک . مُظلم . مُظلمة. تیره : همه درذات انسان هست حاصل گِلش ظلمانی و نورانیش دل . ناصرخسرو.صبح جهان افروز... کله ٔ ظلمانی از پیش برداشت . (کلیله و دمنه ). آن روز جوانان لشکر چالش میکردند تا بساط ظلمانی شب گسترده شد...
-
شگیفتن
لغتنامه دهخدا
شگیفتن . [ ش ِ ت َ ] (مص ) شکیفتن . (فرهنگ لغات ولف ).صبر داشتن . تحمل داشتن . فارغ بودن . دل برداشتن . (یادداشت مؤلف ). تحمل کردن . مصابرت ورزیدن . صبر کردن . شکیبایی داشتن : آسیه را فرعون به زنی کرد... و یکزمان از وی نشگیفتی . (ترجمه ٔ تاریخ طبری ...
-
عواصف
لغتنامه دهخدا
عواصف . [ ع َ ص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاصف .(اقرب الموارد) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به عاصف شود. بادهای سخت و تند. (غیاث اللغات ) : او چون کوه بر زحمت عواصف و صدمه ٔ زلازل مصابرت میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 214). از صواعق رعدو برق و عواص...
-
ملاذ
لغتنامه دهخدا
ملاذ. [ م َ ذذ ] (ع اِ) (از «ل ذ ذ») چیزهای لذیذ. (غیاث ). شهوات . واحد آن مَلَذّة است . (از اقرب الموارد) : فاحشه ٔ خاص به زبان کشف به چشم سر نگرستن است به ملاذ و شهوات دنیا. (کشف الاسرار ج 3 ص 680). هرکه در امارت نظر بر کثرت اتباع و طلب ریاست و تفو...