کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصائب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مصائب
لغتنامه دهخدا
مصائب . [ م َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مصیبة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مکروهات و شدائد و رنجها (همزه ٔ مصائب مبدل از واو است خلاف القیاس ). (از غیاث ). ج ِ مصیبت . رزایا. مصیبتها. ماتمها. مصایب . (یادداشت مؤلف ) : پند گیر از مصائب دگران تا نگیرند دیگران ز ...
-
جستوجو در متن
-
مصایب
لغتنامه دهخدا
مصایب . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) مصائب . رجوع به مصائب شود.
-
پکر
لغتنامه دهخدا
پکر. [ پ َ ک َ ] (ص ) گیج و متحیر شده از حوادثی بد که پیش آمده است . که فکر نتواند کرد از پیری یا کثرت مصائب . گیج از هجوم مصائب و یا پیری بسیار و مانند آن . خرف . || خرف از پیری .- پکر شدن ؛ حالت گیجی و بی فهمی پیدا کردن .- پکر کردن ؛ ایجاد حالت گ...
-
پوست کلفت
لغتنامه دهخدا
پوست کلفت . [ ک ُ ل ُ ] (ص مرکب ) که پوست ستبر دارد چون هندوانه . || مقاوم در سختیها و مصائب . که تحمل مشقات تواند. || که بسی گرانجان است . گران جان . سخت جان .
-
والذاریات
لغتنامه دهخدا
والذاریات . [ وَذْ ذا ] (از ع ، اِ مرکب ) در تداول ، پریشانی . سختی . هرج و مرج . مصائب . (یادداشت مرحوم دهخدا).- والذاریات خواندن ؛ در تداول ، دلیل های بی معنی و دراز آوردن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
سرسخت
لغتنامه دهخدا
سرسخت . [ س َ س َ ] (ص مرکب ) پرطاقت .پرتوان . آنکه مصیبت را خواه و ناخواه تحمل کند. آنکه در بلاها و مصائب پایداری داشته باشد. || سخت مستبد برأی . که تسلیم به رأی دیگران نشود. || بی احتیاط. بی پروا. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کائیف
لغتنامه دهخدا
کائیف . (اِخ ) قیافا. روحانی بزرگ یهودی که موجب محکومیت مسیح گردید و حواریون را شکنجه داد. نام کائیف در این مثل فرانسوی آمده است : «کسی را از نزد کائیف بسوی پیلات فرستادن » که کنایه ای است از تذبذب و تردید روحانی بزرگ یهودیان در ایام مصائب مسیح .
-
مصاوب
لغتنامه دهخدا
مصاوب . [ م َ وِ] (ع اِ) مثل مصائب است علی الاصل . (منتهی الارب ). ج ِ مصیبة، به معنی تعزیت و سختی و اندوه رسنده به کسی . (آنندراج ). || ج ِ مصوبه . (ناظم الاطباء).
-
پامنبری
لغتنامه دهخدا
پامنبری . [ مِم ْ ب َ ] (ص نسبی مرکب ، اِ مرکب ) پیش خوان . شاگرد روضه خوان که پیش از استاد ابیاتی چند ایستاده بپای منبر در مصائب اهل البیت سلام اﷲ علیهم خواند.
-
تعزیه خوان
لغتنامه دهخدا
تعزیه خوان . [ ت َ ی َ / ی ِخوا / خا ] (نف مرکب ) هر یک از عده ای که بعض مصائب اهل البیت علیهم السلام را مصور کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خواننده ٔ تعزیه . و رجوع به تعزیه شود.
-
تعزیه داری
لغتنامه دهخدا
تعزیه داری . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) روضه خوانی . (ناظم الاطباء). عمل تعزیه دار. برساختن شبیه و نمایش بعض مصائب اهل البیت (ع ). و رجوع به تعزیه شود.
-
داغ بالای داغ
لغتنامه دهخدا
داغ بالای داغ . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از رسیدن مصائب پی درپی است . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). دردی پس دردی . رنجی پس رنجی دیگر. تعب و المی بدنبال الم و تعبی دیگر.
-
یزدی
لغتنامه دهخدا
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) ملا عبدالخالق بن عبدالرحیم یزدی ، مقیم مشهد، و از شاگردان شیخ احمد احسایی بود و در فقه و اصول و کلام مقامی عالی داشت . مدرس حرم مطهر بود و از آثار اوست : 1- بیت الاحزان فی مصائب سادات الزمان الخمسة الطاهرة من ولد عدنان .2- مصائب...
-
مصیبة
لغتنامه دهخدا
مصیبة. [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبت . (ازمنتهی الارب ). تعزیت . (آنندراج ). سوک . داغ آنچه موافق طبع نبود، مانند مرگ و جز آن . (از تعریفات جرجانی ). || مصیبت . سختی . رنج . سختی رسیده به کسی . اندوه ِ رسنده به کسی . (منتهی الارب ). ج . مصائب . (ازآنندراج...