کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشیط
لغتنامه دهخدا
مشیط. [ م َ ] (ع ص ) ممشوط، یقال : شعر مشیط؛ ای ممشوط. و لمة مشیط؛ ای ممشوطة. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). و رجوع به مشیطة و ممشوط شود.
-
واژههای همآوا
-
مشیت
لغتنامه دهخدا
مشیت . [ م َ شی ی َ ] (ع اِمص ) مشیة. خواستن .مگر استعمال این لفظ مختص گشته بمعنی خواهش و مرضی حق تعالی ، در خیابان نوشته که مشیت اراده ٔ الهی و پیش بعضی مشیت خاص است از اراده چنانکه از امام جعفر صادق علیه التحیات مروی است که از بعضی ارادتهای الهی ان...
-
مشیة
لغتنامه دهخدا
مشیة. [ م َ شی ی َ ] (ع اِ) اراده ٔ خداوند تبارک و تعالی . الحدیث ، قال الرضا علیه السلام : الابداع و الارادة و المشیة، اسماء ثلثة و معناها واحد. (ناظم الاطباء).- بمشیةاﷲ، بمشیئةاﷲ ؛ به خواست خدای تبارک و تعالی : اکنون آن شرط نگاه دارم بمشیةاﷲ و عونه...
-
مشیة
لغتنامه دهخدا
مشیة. [ م ِش ْ ی َ ] (ع ص ) رفتار و نوعی از رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوع رفتن و هیئت رفتن ورفتار. (ناظم الاطباء). نوعی رفتار. یقال : «مشی مشیةسریعة»، و آن خوبی رفتار است . (از اقرب الموارد).
-
مشیة
لغتنامه دهخدا
مشیة.[ م َش ْ ی َ ] (ع اِ) یکمرتبه رفتن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مشیطة
لغتنامه دهخدا
مشیطة. [ م َ طَ ] (ع ص ) (از «م ش ط») لمة مشیطة؛ لمه ٔ شانه کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مشیط و ممشوط شود.
-
حصارکوچک
لغتنامه دهخدا
حصارکوچک . [ ح ِ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران . واقع در 19هزارگزی جنوب خاور ورامین و سه هزارگزی باختری راه آهن . ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل . دارای 466 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب م...