کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشکوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشکوک
لغتنامه دهخدا
مشکوک . [ م َ ] (ع ص ) گمان کرده شده در کار. (آنندراج ). گمان کرده شده و مبهم . و در گمان و محتمل و غیریقین و غیرمعلوم و غیرمحقق و شبهه دارو احتمالی . (ناظم الاطباء). چیزی که درباره ٔ آن شک کنند. گمان کرده شده . چون لفظ شک مصدر لازم است باید اسم مفعو...
-
جستوجو در متن
-
شک آلود
لغتنامه دهخدا
شک آلود. [ ش َ ] (ن مف مرکب ) آلوده به شک . مشکوک فیه . (یادداشت مؤلف ).
-
ابوفروة
لغتنامه دهخدا
ابوفروة. [ اَف َ وَ ] (اِخ ) مولی عبدالرحمن بن هشام . او بزمان رسول صلوات اﷲ علیه مسلمانی گرفت و صحبت او مشکوک است .
-
الزیدن
لغتنامه دهخدا
الزیدن . [ اَ دَ ] (مص ) هضم کردن . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 122 الف ). استینگاس نیز به همین معنی آورده و آن را مشکوک دانسته است .
-
چم پریش
لغتنامه دهخدا
چم پریش . [ چ َ پ َ ] (ص مرکب ) مبهم و شک دار و مشکوک . || ممتاز و علیحده . (ناظم الاطباء).
-
مشظة
لغتنامه دهخدا
مشظة. [ م َ ظَ ] (ع اِ) اخبار پنهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خبرهای پنهان و هر چیز نامعروف و مشکوک . (ناظم الاطباء).
-
بهم بربسته
لغتنامه دهخدا
بهم بربسته . [ ب ِ هََ ب َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) موهوم و مشکوک . || (اِ مرکب ) گمان و وهم . (ناظم الاطباء).
-
سندیریطس
لغتنامه دهخدا
سندیریطس . [ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی و به معنی شبیه الحدید است به سریانی سمیقا گویند و آن گیاهی است ربیعی . (از مخزن الادویه و تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اما در فهرست مخزن الادویه سندبریس آمده است و صحت آن مشکوک است . رجوع به سندریطس ، سندبریطس و سندرس شو...
-
کل کن
لغتنامه دهخدا
کل کن . [ ] (اِ) نام گیاهی است اما قرأت کلمه مشکوک است . (تذکرة الاولیاء ج 2 ص 326 و 328) : ابوسعید هفت سال دیگر در بیابان گشت و کل کن می خورد و با سباع می بود. (تذکرة الاولیاء). فلان کس چندین سال است تا کل کن می خورد... (تذکرة الاولیا). و رجوع به ک...
-
متهم
لغتنامه دهخدا
متهم . [ م ُت ْ ت َ هَِ ] (ع ص ) (از«وهَ م ») تهمت نهنده کسی را. تهمت زننده : از آن پاکتر نیست کس در جهان که هست او سوی متهم متهم . ناصرخسرو.|| تهمت پذیرنده . (آنندراج ). تهمت نهاده و تهمت پذیرفته . || شک دارنده و مشکوک . (ناظم الاطباء).
-
متلثلث
لغتنامه دهخدا
متلثلث . [ م ُ ت َ ل َ ل ِ ] (ع ص ) دودله شونده در کار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). متردد و دودله و مشکوک . بر پهلو خفته . (ناظم الاطباء). || بر خاک غلطیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تلثلث شود.
-
متماری
لغتنامه دهخدا
متماری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) به شک شونده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مشکوک و در گمان و شک . (ناظم الاطباء). || جنگجو و ستیزه جو و منازعه و مخاصمه کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تماری شود.
-
مزاعم
لغتنامه دهخدا
مزاعم . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) خصومت و منازعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال هذا أمر فیه مزاعم . || هر امر مشکوک که طرف وثوق و اعتماد نباشد. یقال فی قول فلان مزاعم . (ناظم الاطباء).
-
محتمل
لغتنامه دهخدا
محتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتمال .بردارنده ٔ چیزی به سر و پشت . (از منتهی الارب ). بردارنده ٔ بار. (ناظم الاطباء). || بر گردن گیرنده چیزی را و شکرکننده . (از منتهی الارب ). کسی که برگردن خود میگیرد کاری را. (ناظم الاطباء). || برده خ...