کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشکل گشایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشکل گشایی
لغتنامه دهخدا
مشکل گشایی . [ م ُ ک ِ گ ُ ] (حامص مرکب ) آسان کردن کارهای دشوار و غالب آمدن بر آنها. (ناظم الاطباء) : ز کوی مغان رخ مگردان که آنجافروشند مفتاح مشکل گشایی .حافظ.
-
واژههای مشابه
-
مشکل پسند
لغتنامه دهخدا
مشکل پسند. [ م ُ ک ِ پ َ س َ ] (نف مرکب ) کسی که چیزی را به دشواری پسند کند و خوش آیند وی نباشد. (ناظم الاطباء). دیرپسند. بدپسند. دژپسند. دشوارپسند. آنکه تا چیزی نهایت خوب نباشد نپسندد. خوش آرزو. (یادداشت مؤلف ).
-
مشکل پسندی
لغتنامه دهخدا
مشکل پسندی . [ م ُ ک ِ پ َ س َ ] (حامص مرکب ) به دشواری پسند کردن . (ناظم الاطباء).
-
مشکل گذار
لغتنامه دهخدا
مشکل گذار. [ م ُ ک ِ گ ُ ] (ص مرکب ) مشکل گذر. (ناظم الاطباء). رجوع به مشکل گذر شود.
-
مشکل گذر
لغتنامه دهخدا
مشکل گذر. [ م ُ ک ِ گ ُ ذَ ] (ص مرکب ) مشکل گذار. راهی که عبور از آن سخت و دشوار باشد. (ناظم الاطباء).
-
مشکل گشا
لغتنامه دهخدا
مشکل گشا. [ م ُ ک ِ گ ُ ] (نف مرکب ) مشکل گشای . آنچه به دشواری گشاده شود. بر قیاس آسان گشا. (آنندراج ). || کسی که دشواریها و سختیها را برطرف میکند و کارهای سخت را آسان میکند. (ناظم الاطباء) : هدهدی بود داهی وکافی و روشن رای و مشکل گشای . (سندبادنامه...
-
خط مشکل
لغتنامه دهخدا
خط مشکل . [ خ َطْ طِ م ُ ک ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط ناخوانا. (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
عقده گشایی
لغتنامه دهخدا
عقده گشایی . [ ع ُ دَ / دِ گ ُ ] (حامص مرکب ) گشودن گره . (فرهنگ فارسی معین ). || حل مشکلات و آشکار نمودن کار مشکل و دشوار. (ناظم الاطباء). مشکل گشائی . (فرهنگ فارسی معین ) : خاری که در این بادیه بیکار نمایداز آبله ٔپای طلب عقده گشائی است .میرزا صائب...
-
غش برگشادن
لغتنامه دهخدا
غش برگشادن . [ غ َ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) ظاهراً به معنی گره گشایی و حل مشکل و برآوردن حاجت است : آن مصلی که از تو خواست رهی پنج روزی گذشت ازآن یا شش یافت توفیق اسعد زرّریزبه زر پخته برگشاد آن غش تو به چیزی دگر معاوضه کن هرچه آید ز تو خوش آید و کش ....
-
مفتاح
لغتنامه دهخدا
مفتاح . [ م ِ ] (ع اِ) کلید.مِفتَح . (مهذب الاسماء). کلید و هرچه بدان چیزی گشایند. ج ، مفاتیح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آلتی که بدان در و هر چیز بسته را بگشایند و کلید. (ناظم الاطباء). آلت گشودن قفل و در بسته . اقلید. مِقلاد. (یا...
-
چارشنبه سوری
لغتنامه دهخدا
چارشنبه سوری . [ شَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آخرین چهارشنبه ٔ اسفند ماه هر سال شمسی که ایرانیان در شب آن جشن چارشنبه سوری میگیرند و آداب و رسوم خاصی را در آن شب برگزار میکنند. جشن چارشنبه سوری که از جشن های ملی و باستانی ایرانیان است و هنوز در بسیار...
-
گردانیدن
لغتنامه دهخدا
گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص ) تغییر دادن . تبدیل کردن . تعویض : گفت : یا عرب این دشمن شماست و از آن بتان و این دین شما بگرداند و بتان را نگونسار کند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). و کسی قضای آسمانی نشاید گردانیدن . (تاریخ سیستان ). خطبه به نام من کنید و...
-
بسته
لغتنامه دهخدا
بسته . [ ب َ ت َ ] (ن مف ) مقابل گشاده . چون : در بسته و کار بسته و امید بسته و نظر بسته . (آنندراج ) (رشیدی ). نقیض گشاده . فراز شده . مسدود. مغلق : باب مغلق ؛ در بسته . (منتهی الارب ). || مقفل . سد شده . عایق شده . جلوگیری شده : دربسته زندانها برگش...