کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشروحاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشروحاً
لغتنامه دهخدا
مشروحاً. [ م َ حَن ْ ] (ع ق ) با دقت و تفصیل بیان شده . (ناظم الاطباء). به شرح . مفصلاً : و حقایق آن حال و رفتن امام قلی خان بدان صوب ... و انعدام فرنگیه و پرتکالیه از آن ملک مشروحاً در سال آینده مرقوم قلم وقایع رقم خواهد شد. (عالم آرا چ امیرکبیر ج 2...
-
جستوجو در متن
-
بتفصیل
لغتنامه دهخدا
بتفصیل . [ ب ِ ت َ ] (ق مرکب ) مفصلاً. مشروحاً. بشرح . بشرح تمام .
-
تفصیلاً
لغتنامه دهخدا
تفصیلاً. [ ت َ لَن ] (ق ) مشروحاً و مفصلاً. (ناظم الاطباء). مقابل اجمالاً.
-
تفصیل وار
لغتنامه دهخدا
تفصیل وار. [ ت َ ] (ق مرکب )به تفصیل مشروحاً. مفصلا و با دقت . (ناظم الاطباء).
-
تفصیلانه
لغتنامه دهخدا
تفصیلانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) علی التفصیل و مشروحاً و با شرح و بیان . (ناظم الاطباء).
-
مفصلاً
لغتنامه دهخدا
مفصلاً. [ م ُ ف َص ْ ص َ لَن ْ ] (ع ق ) مأخوذ از تازی ، با تفصیل و مشروحاً و با دقت و با بیان طولانی . (ناظم الاطباء).
-
بالتصریح
لغتنامه دهخدا
بالتصریح . [ ب ِت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + تصریح ) بطور صراحت . صراحةً. به آشکارا. || مشروحاً. مفصلاً. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصریح شود.
-
بالتفصیل
لغتنامه دهخدا
بالتفصیل . [ بِت ْ ت َ ] (ع ق مرکب )(از: ب + ال + تفصیل ) بطور تفصیل . (ناظم الاطباء). مشروحاً. مفصلاً. مقابل بالجمله . رجوع به تفصیل شود.
-
شمارش
لغتنامه دهخدا
شمارش . [ ش ُ رِ ] (اِمص ) شمار. تعداد. (یادداشت مؤلف ) : خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه خواهیش به شاهین زن و خواهی به کرستون . زرین کتاب .|| (ق ) ظاهراً. || مشروحاً. || فرضاً. بالفرض و التقدیر. (ناظم الاطباء). بمعنی فرض و تقدیر باشد و در جایی ا...
-
مسعر
لغتنامه دهخدا
مسعر. [ م ِ / م َ ع َ ] (اِخ ) ابن مهلهل خزرجی ینبوعی ، مکنی به ابودلف . جهانگرد مشهور قرن چهارم هجری است و متجاوز از نود سال زیسته است و بیشتر عمر را به گردش در بلاد مختلف سپری کرده . وی از اطرافیان صاحب بن عباد به شمار میرفت . قصیده ای دارد مشهور ب...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) مرزبانی خراسانی . محمدبن عمران بن موسی بن سعیدبن عبداﷲ. مولد او به سال 297 هَ . ق . و وفات در سنه ٔ 378 هَ . ق . یکی از بزرگترین مورخین و اخباریین ، با علمی واسع و لهجه ای صادق . و کتب ذیل از اوست : کتاب اخبار ابی...
-
اصحاب معلقات سبعه
لغتنامه دهخدا
اصحاب معلقات سبعه . [ اَ ب ِ م ُ ع َل ْ ل َ ت ِ س َ ع َ ] (اِخ ) هفت تن از شاعران روزگار جاهلیت عرب بودند که هر یک قصیده ای غراسرودند و برحسب رسم معمول آن دوران آنها را از در کعبه بیاویختند که واردشوندگان آنها را ببینند و مایه ٔ شهرت و افتخار آنان گر...
-
ابن خمار
لغتنامه دهخدا
ابن خمار. [ اِ ن ُ خ َم ْ ما ] (اِخ ) ابوالخیر حسن بن سواربن بابأبن بهرام خوارزمی . مولد او به بغداد به سال 331 هَ .ق . فاضلی منطقی ، شاگرد یحیی بن عدی . در طب و فلسفه استاد بود و مأمون بن محمد خوارزمشاه او را از بغداد بخوارزم بخواست و ندیم و طبیب ...
-
ژوستن
لغتنامه دهخدا
ژوستن . [ ت َ ] (اِخ ) نام مورخ لاتینی در قرن دوم میلادی . زمان زندگانی این مورخ درست معلوم نیست و تصور میکنند که در زمان آنتونن ها بخصوص آنتونن لوپیو (مقدس ) زندگانی میکرده است (یعنی تقریباً بین 138 و 161 م .). با وجود این راجع به زمان او بعضی تا قر...