کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشربه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشربه
لغتنامه دهخدا
مشربه . [م َ رِ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) کوزه ٔ آبخوری و هر ظرفی که بدان آب خورند. (ناظم الاطباء). کوزه یا ظرفی از بلور یا فلزی ، که بدان آب و شراب نوشند : پای تو مرکب است و کف دست مشربه است گر نیست اسب تازی و نه مشربه ٔ بلور. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص...
-
واژههای مشابه
-
مشربة
لغتنامه دهخدا
مشربة. [ م َ رَ ب َ ] (ع اِ) آبخور. جای آب خوردن . موضعی که مردمان از آن آب می خورند. ج ، مشارب . (از ناظم الاطباء). و رجوع به معنی آخر مدخل قبل شود.
-
مشربة
لغتنامه دهخدا
مشربة. [ م َ رَب َ / م َ رُ ب َ ] (ع اِ) زمین نرم همیشه گیاه . || دریچه و پرواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیش دالان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صفه . (اقرب الموارد). || یک مشت آب . (آنندراج ) (ن...
-
مشربة
لغتنامه دهخدا
مشربة. [ م ِ رَ ب َ ] (ع اِ) ساغر. (زمخشری ). جای آب . (از مهذب الاسماء). کوزه ٔ آب و آنچه بدان آب خورند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). که بوی آب خورند. سقایه . (ترجمان القرآن ).ظرفی که از آن آب خورند. (غیاث ). ظرف که بدان آب آشامند. (یاد...
-
جستوجو در متن
-
تست
لغتنامه دهخدا
تست . [ ت َ ] (اِ) پیاله و مشربه . (ناظم الاطباء). شاید مصحف طست باشد.
-
مشارب
لغتنامه دهخدا
مشارب . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مَشرَبة و مَشرُبة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ مَشرَب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (دهار). ج ِ مِشرَبة. (ناظم الاطباء). آشامیدنی ها. (غیاث ) (آنندراج ) : زاهد کسی باشد که او را بدانچه تعلق به دنی...
-
نعارة
لغتنامه دهخدا
نعارة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) در تلفظ عوام عرب : نَعّارَة. مشربه . (از المنجد). رجوع به نَعّارَة شود.
-
خنورآب
لغتنامه دهخدا
خنورآب . [ خ َ / خ ُ ] (اِ مرکب ) جای آب خوری . مشربه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
آبخوری
لغتنامه دهخدا
آبخوری . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرف آب خوردن . مشربه . آبخواره . آبخور. || شارب (موی سبلت ). || نوعی از دهنه ٔ اسب که هنگام آب دادن بر دهان او زنند.
-
برزین
لغتنامه دهخدا
برزین . [ ب ِ ] (ع اِ) مشربه ای که از پوست طلع خرما کنند. (اقرب الموارد). کوزه ای از پوست طلع. (منتهی الارب ). آبخوره از پوست شکوفه ٔ خرما. (آنندراج ).
-
نگژده
لغتنامه دهخدا
نگژده . [ ن َ گ َ دَ / دِ ] (اِ) کوزه و مشربه ٔ سفالین . (برهان قاطع) (آنندراج ). در بعضی فرهنگها به کاف [ نکژده ] مرقوم است . (جهانگیری ) (از رشیدی ). و بعضی به زای تازی [ نگزده ] نیز گفته اند. (رشیدی از مؤیداللغات ) (از آنندراج ).
-
نکژده
لغتنامه دهخدا
نکژده . [ ن َک َ دَ / دِ ] (اِ) کوزه و مشربه ٔ سفالین . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). نگژده . (برهان قاطع) (جهانگیری ) (رشیدی ). بعضی به زای تازی [ نکزده ] گویند.(از انجمن آرا) (از رشیدی ). رجوع به نَگَژده شود.
-
تلة
لغتنامه دهخدا
تلة. [ ت ِل ْ ل َ ] (ع اِ) کوزه ای از پوست طلع. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشربه ای از غلاف طلع. (ناظم الاطباء). || یک بار افتادن ، مصدر است برای مرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).