کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشتک
لغتنامه دهخدا
مشتک . [ م ُ ت َ ] (اِ) نوعی آلت موسیقی . (از ریدک خوش آرزو، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به آهنگ شود. || در تداول مشتوک را نیز گویند. و رجوع به مشتوک شود.
-
مشتک
لغتنامه دهخدا
مشتک . [ م ُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نمداد است که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
جستوجو در متن
-
سیسک
لغتنامه دهخدا
سیسک . (اِ) به معنی سیسرو باشد که کرم گندم خراب کن است . (برهان ) (از آنندراج ). رجوع به سیسرو، سوس و سیسرک شود. || نام غله ای است که آنرا مشتک نیز گویند. (برهان ) (فرهنگ رشیدی ).
-
جمهلو
لغتنامه دهخدا
جمهلو. [ ج َ /ج َ م َ ] (اِ) نام جنسی است از غله که آنرا مشنگ خوانند و بهندی کلاو گویند، و بفتح اول و ثانی هم آمده است که بر وزن غرضگو باشد. و بعضی مشنگ را مشتک خوانده اند و گفته اند جمهلو نوعی از بازی باشد. (برهان ).