کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشبه به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشبه به
لغتنامه دهخدا
مشبه به . [ م ُ ش َب ْب َ هُن ْ ب ِه ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) تشبیه کرده شده به او. (ناظم الاطباء). آن که یا آنچه که چیزی یا کسی را بدان تشبیه کنند. و رجوع به مشبّه و تشبیه شود.
-
جستوجو در متن
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َه ْ ] (ع ص ، اِ) مثل . مانند. ج ، مَشابه و اشباه و مَشابیه (برخلاف قیاس ). (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ): و بینهما شبه ؛ یعنی هر دو مانندند. (منتهی الارب ). رجوع به شِبْه ْ شود.- وجه شبه ؛ چیزی که مایه و اصل تشبیه شیی ٔ به دیگری با...
-
زرشکوفه
لغتنامه دهخدا
زرشکوفه . [ زَ ش ِ / ش ُ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) به اضافت مشبه الی المشبه به . کنایه از ذات شکوفه . (آنندراج ).
-
گمان
لغتنامه دهخدا
گمان . [ گ ُ ] (اِ)نوعی جوهر. نوعی لؤلؤ. جمان : گفته شده در جمان اینکه فارسی معرب شده است . اگر چنین باشد او را از گمان باید دانست و ظن این است که او یا لؤلؤ است یا مشبه به لؤلؤ و بیشتر متمایل به این است که معمولاً از نقره است و کمتر شباهت به ل...
-
مثیل
لغتنامه دهخدا
مثیل . [ م ُ ث َ ] (ع اِ مصغر) مصغر مِثْل . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هو مثیل هذا، در صورتی گویند که مشبه به حقیر باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مشکین طناب
لغتنامه دهخدا
مشکین طناب . [ م ُ / م ِ طَ ] (اِ مرکب ) مشبه به زلف . گیسوی مانند طناب سیاه . مشکین رسن : ای کرده غارت منزلم آتش زده آب و گلم زلف تو در حلق دلم مشکین طناب انداخته . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 661).رجوع به مشکین رسن شود.
-
نارور
لغتنامه دهخدا
نارور. [ وَ ] (ص مرکب ) زنی را گویند که پستان او مانند انار شده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). از: نار، مشبه به پستان + ور، پسوند دارندگی و اتصاف . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). دختری که پستان وی مانند انار گرد و برآمده باشد. (ناظم الاطباء). دختر نار...
-
گندناپیکر
لغتنامه دهخدا
گندناپیکر. [ گ َ دَ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) به شکل گندنا. به مانند گندنا، معمولاً مشبه در این مورد تیغ و خنجر است : هر کجا شمشیر گندناپیکر او در سبزه زار سرهای خصمان ملک به چرا آمده است از شاخ زعفران گل ارغوان دمیده . (سندبادنامه ص 15). سبزه زار شم...
-
کنایت
لغتنامه دهخدا
کنایت . [ ک ِ ی َ ] (ع اِمص ، اِ) کنایه . مقابل صراحت . کلامی که بر غیر موضوع له خود که از لوازم او باشد دلالت کند. ج ، کنایات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پوشیده سخن گفتن و سخن پوشیده و به اصطلاح چیزی را به چیزی در ذهن تشبیه کرده اسم مشبه را نهی د...
-
مکث
لغتنامه دهخدا
مکث . [ م َ ] (ع اِمص ) درنگ و انتظار. (ناظم الاطباء). ایست . تربص . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وز غلو خلق و مکث و طمطراق تافت بر آن مار خورشید عراق . مولوی .مکث زر پیش تو چون مکث جنب در مسجدهست در مذهب مفتی سخای تو حرام . وحشی .- طول المکث ؛ درن...
-
هفت ملت
لغتنامه دهخدا
هفت ملت . [ هََ م ِل ْ ل َ ] (اِ مرکب ) اصل هفتادودو ملت هفت ملت است و دیگر ملل منشعبات آن ، و آن هفت اینها هستند: جبری ، قدری ، مشبه ،منزه ، سنی ، شیعی ، خارجی . (از آنندراج ) : یتیمی که ناکرده قرآن درست کتب خانه ٔ هفت ملت بشست . سعدی .کتاب هفت ملت ...
-
کاغذ حلوا
لغتنامه دهخدا
کاغذ حلوا. [ غ َ ذِ ح َل ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که حلوا در آن پیچند. و بخاطر شیرینی اکتسابی مشبه به واقع شود. که از حلوا کسب شیرینی کند : نسخه ٔ صورت شیرین که شکرآشوب است پیش حلوای لبت کاغذ حلوا گردد. سالک یزدی (از آنندراج ).لعل شکربار او...
-
ایغال
لغتنامه دهخدا
ایغال . (ع اِ) در علم عروض آن است که شاعر معنی خویش تمام بگوید و چون بقافیت رسد لفظی بیارد که معنی بیت بدان مؤکدتر و تمامتر گردد چنانکه گفته اند:آنکه بدرخشد چو مصقول آینه در آفتاب .و شک نیست که لمعان آینه ٔ مصقول در آفتاب بیشتر و تمامتر باشد و لکن م...
-
تأکیدالذم بمایشبه المدح
لغتنامه دهخدا
تأکیدالذم بمایشبه المدح . [ ت َءْ دُذْ ذَم ْ م ِ ب ِ ی ُ ب ِ هَُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) صاحب آنندراج بنقل از مطلعالسعدین وارسته آرد: مقابل است به تأکیدالمدح بمایشبه الذم . مثال :طاعت ما هم بسوی آسمانها میرودروز محشر چون بعصیان هم ترازو میشود. ابوطال...