کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشاور 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
همشور
لغتنامه دهخدا
همشور. [ هََ ش َ / شُو ] (ص مرکب ) هم شور. آنکه دیگری با وی شور کند. مشاور. (یادداشت مؤلف ).
-
لاترمی
لغتنامه دهخدا
لاترمی . [ رِ م ُ ] (اِخ ) لاترموی . (گی سیر دو) نام مشاور شارل ششم . وفات به سال 1397 م .
-
اولپین
لغتنامه دهخدا
اولپین . [ ی ِ] (اِخ ) عالم حقوق در رم مشاور اسکندر سِوِر امپراطور رم . (170 - 228م .).
-
پلزیان
لغتنامه دهخدا
پلزیان . [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ] (اِخ ) گیوم دُ. یکی از قضات مشاور مشهور فیلیپ ل ُ بِل .
-
گروسیوس
لغتنامه دهخدا
گروسیوس . [ گ ِ رُ ] (اِخ ) هوگو دُ گروت . مشاور حقوقی و دیپلمات هلندی ، متولد در دلفت (1583 - 1645م .). وی مصنف کتاب حقوق جنگ و صلح است .
-
پاردسو
لغتنامه دهخدا
پاردسو. [ دِ ] (اِخ ) ژان ماری . مشاور حقوقی و سائس فرانسوی . مولد بسال 1772م . (1185 هَ . ق .) در بلوا و وفات درسنه ٔ 1853م . (1269 هَ . ق .).
-
اندرزگر
لغتنامه دهخدا
اندرزگر. [ اَ دَ گ َ ] (ص مرکب ) مشاور. معلم .(در زمان ساسانیان ). (ایران در زمان ساسانیان ص 252). واعظ. ناصح . مذکر. پند دهنده . (یادداشت مؤلف ).
-
کامباسه رس
لغتنامه دهخدا
کامباسه رس . [ س ِ رِ ] (اِخ ) ژان ژاک . مشاور حقوقی و از رجال دولت فرانسه بود در مون پیله بدنیا آمد (1824-1753 م .). صدر اعظم امپراطور بود. در تحریر قانون مدنی فرانسه شرکت داشت .
-
سالیستی
لغتنامه دهخدا
سالیستی . [ س ِ ] (اِخ ) آنتوان کریستف (1757 - 1809 م .) مرد سیاسی فرانسه متولد در سالیستو (کرس ) عضو کنوانسیون و مشاور پنجاه نفری . ناپلئون از او در مورد ایتالیا کاملاً استفاده کرده است .
-
پسلس
لغتنامه دهخدا
پسلس . [ پْس ِ / پ ِ س ِ ل ُ ] (اِخ ) میشل . مرد سیاسی و نویسنده بیزانسی . مشاور ایساک کمنن و میشل هفتم . مجدّد فلسفه ٔ افلاطونی . مولد بسال 1018 م . و وفات 1078 م .
-
مصلحت گزار
لغتنامه دهخدا
مصلحت گزار. [ م َ ل َ ح َ گ ُ ] (نف مرکب ) خیراندیش . صلاح اندیش . || عاقل و زیرک و هوشیار. || کارگزار. (ناظم الاطباء). مباشر. || مشاور. مستشار. رایزن . (از یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح سیاسی در دولت عثمانی ) کاردار سفارت .
-
رای زن شدن
لغتنامه دهخدا
رای زن شدن . [ زَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مشاور شدن . طرف مشورت قرار گرفتن . مورد مشاوره گردیدن : سپاهی و شهری شدند انجمن زن و کودک و مرد شد رای زن . فردوسی .از آن پس برای دلارای زن سر هفته شد با پدر رای زن .فردوسی .
-
اپرمسنیل
لغتنامه دهخدا
اپرمسنیل . [ اِرِ م ِ ] (اِخ ) ژان ژاک دووال دُ... مشاور مجلس نمایندگان پاریس ، متولد در پوندیشری ، نماینده ٔ اشرافی در مجلس مؤسسان . وی به سال 1789 م . با افکار عامه مخالفت کرد و با گیوتین اعدام شد. (1746 - 1794 م .).
-
دراندرزبذ
لغتنامه دهخدا
دراندرزبذ. [ دَ اَ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) معلم یا مشاور یا مدیر دربار. مستشار دربار. رئیس تشکیلات دربار. و گویا یکی از القاب وزرگ فرمذار بوده است در عهد یزدگرد دوم و لقبی بوده است مشابه «مشارالدوله » یا «نظام الدوله » در قرون جدید. (ایران در زمان ساسانی...
-
نوکری
لغتنامه دهخدا
نوکری . [ ن َ / نُو ک َ ] (حامص ) چاکری . ملازمت . خدمت . فرمانبرداری . (ناظم الاطباء). خدمتکاری . (فرهنگ فارسی معین ). عمل نوکر. رجوع به نوکر شود. || فروتنی . (ناظم الاطباء). || مشاور بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || عضویت اداره ٔ دولتی . استخدام دولت...