کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشائیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشائیم
لغتنامه دهخدا
مشائیم . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مَشؤوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی مرد بدفال . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مشوم
لغتنامه دهخدا
مشوم . [ م َ ] (ع ص ) (از «ش ٔم ») بداختر. (مهذب الاسماء): رجل مشوم و رجل مشؤوم ؛ مرد بدفال و نیز مرد بدفالی رسیده . ج ، مشائیم . (منتهی الارب ). مشوم بر وزن مقول نیز جایز است . (آنندراج ). مشؤوم . الجار الشُّؤْم . بدفالی آورنده و آن مفعولی بمعنی ...
-
مشؤوم
لغتنامه دهخدا
مشؤوم . [ م َ ئو ] (ع ص ) مَشوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). بمعنی منحوس صحیح است چه این صیغه اسم مفعول است از شام یشام مشؤوماً که مهموزالعین باشد... و آنچه که در عوام شهرت یافته مَیشوم است ... و این نیز غلط است . چن...