کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسیلمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسیلمة
لغتنامه دهخدا
مسیلمة. [ م ُ س َ ل ِ م َ ] (اِخ ) مسیلمه ٔ کذاب . مسیلمة الکذاب . ابن کثیربن حبیب بن الحارث بن عبدالحارث . متنبی بود در عهد نبی (ص ). (منتهی الارب ). نام شخصی متنبی و کذاب بود که در عهد پیغمبر (ص ) بود. (ناظم الاطباء). نام کافری که به زمانه ٔ رسول (...
-
واژههای مشابه
-
حدیقه ٔ مسیلمه
لغتنامه دهخدا
حدیقه ٔ مسیلمه . [ ح َ ق َ ی ِ م ُ س َ ل ِ م َ ] (اِخ ) نام باغی در فناء حجر بر در یمامه ، از مسیلمه ٔ متنبی معروف به کذاب و جایگاه او. و مسیلمه را وحشی حبشی قاتل حمزه ٔ سیدالشهداء هم بدینجای کشت و آنرا حدیقةالرحمان می نامیدند بنام رحمان یمامه که لقب...
-
مسیلمه ٔ کذاب
لغتنامه دهخدا
مسیلمه ٔ کذاب . [ م ُس َ ل ِ م َ ی ِ ک َذْ ذا ] (اِخ ) رجوع به مسیلمة شود.
-
جستوجو در متن
-
حدیقةالرحمان
لغتنامه دهخدا
حدیقةالرحمان . [ ح َ ق َ تُرْ رَ ] (اِخ ) لقب بستان مسیلمه ٔ کذاب . رجوع به حدیقه ٔ مسیلمه شود.
-
حدیقةالموت
لغتنامه دهخدا
حدیقةالموت . [ ح َ ق َ تُل ْ م َ ] (اِخ ) لقبی که پس از مرگ مسیلمه به حدیقةالرحمان دادند. رجوع به حدیقه ٔ مسیلمه شود.
-
رحمان الیمامة
لغتنامه دهخدا
رحمان الیمامة. [ رَ نُل ْ ی َ م َ ] (اِخ ) مسیلمه ٔ کذاب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به مسیلمه ٔ کذاب شود.
-
ثمامة
لغتنامه دهخدا
ثمامة. [ ث ُ م َ ] (اِخ ) ابن اُثال الحنفی . رئیس یمامه از مردم قبیله ٔ بنی حنیفه . پیغمبر در سال ششم هجری سلیطبن عمرو را بدعوت با نامه نزد او فرستاد او در یکی از غزوات اسیر مسلمین شد و مدت سه روز رسول صلوات اﷲ علیه به وی تکلیف قبول اسلام کردو وی نپذ...
-
ام صادر
لغتنامه دهخدا
ام صادر. [ اُم ْ م ِ دِ ] (اِخ ) کنیه ٔ سجاح زن مسیلمه ٔ کذاب است . (از المرصع).
-
هدار
لغتنامه دهخدا
هدار. [ هََ دْ دا ] (اِخ ) یکی از نواحی یمامه . مسیلمه ٔ کذاب در این مکان ادعای نبوت کرد و خالد را گرفت . (معجم البلدان ). موضعی یا رودباری است در یمامه که مولد مسیلمه ٔ کذاب است . (منتهی الارب ).
-
رحمن الیمامة
لغتنامه دهخدا
رحمن الیمامة. [ رَ ما نُل ْ ی َ م َ ] (اِخ ) رحمان الیمامة. لقب مسیلمه ٔ کذاب است . رجوع به مسیلمه ٔ کذاب و رحمان الیمامة و مجمل التواریخ و القصص ص 256 شود.
-
بومسیلم
لغتنامه دهخدا
بومسیلم . [ م ُ س َ ل ِ ] (اِخ ) در بیتهای زیر ظاهراً مقصود، مسیلمه ٔ کذاب است : بومسیلم را لقب کذاب ماندمر محمد را اولوالالباب ماند. مولوی .جامه پشمین از برای کد کندبومسیلم را لقب احمد کند. مولوی .رجوع به مسیلمه شود.
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن سوید پدر سجاح است و سجاح همان زنی است که به عهد ابوبکر دعوی پیغامبری کرد و بعد از آن با مسیلمة الکذاب یکی شد و مسیلمه او را بزنی بگرفت . رجوع بمجمل التواریخ والقصص ص 266 شود. و رجوع به سجاح شود.
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام دختر حارث ، زن مسیلمه ٔ کذاب که بعد او، وی به اسلام مشرف شد. (منتهی الارب ).