کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسیل
لغتنامه دهخدا
مسیل . [ م َ ] (ع اِ) آب رو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). جای روان شدن آب . (غیاث ). جای رفتن آب . (از فرهنگ نظام ). راه گذر آب هر جا که باشد. (مهذب الاسماء) (دهار). گذرگاه آب . آب کند. راه گذر آب به نشیب . راه گذر هین . ره...
-
واژههای همآوا
-
مثیل
لغتنامه دهخدا
مثیل . [ م َ ] (ع ص ) مانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شبه و نظیر. (اقرب الموارد) : مثل نبود لیک آن باشد مثیل تا کند عقل محمد را گسیل . مولوی (مثنوی چ خاور ص 353). || فاضل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فاضل . ج ، مُثُل ....
-
مثیل
لغتنامه دهخدا
مثیل . [ م َث ْ ی َ ] (ع ص ) رجوع به مَثیَلَه شود.
-
مثیل
لغتنامه دهخدا
مثیل . [ م ِ ] (ع اِ) اماله ٔ مثال . (غیاث ) (آنندراج ). ممال مثال همچون سلیح ، رکیب و ...
-
مثیل
لغتنامه دهخدا
مثیل . [ م ُ ث َ ] (ع اِ مصغر) مصغر مِثْل . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هو مثیل هذا، در صورتی گویند که مشبه به حقیر باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مسیلة
لغتنامه دهخدا
مسیلة. [ م َ ل َ ] (ع اِ) مسیل . رجوع به مسیل شود.
-
مسایل
لغتنامه دهخدا
مسایل . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ مَسیل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مسیل ها. اماکن جاری شدن آب . رجوع به مسیل شود : مسایل انهار و مسائح امطار معابر سیحون به فضول انواو سیول اندا پر کرده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 290).
-
گاو
لغتنامه دهخدا
گاو. (اِخ ) نامی است که در جبال برانس (پیرنه ) بچندین مسیل داده شده است . از آن جمله : گاودُوپُو است که در مِن پِردو تشکیل و بشکل آبشاری که دارای 450 گز ارتفاع است به مسیل گاوارنی میریزد.
-
آبرو
لغتنامه دهخدا
آبرو. [رَ / رُو ] (اِ مرکب ) راهی برای گذشتن آب باران و غیر آن . آب راهه . راه آب . || مسیل . (صراح ).
-
شانة
لغتنامه دهخدا
شانة. [ ن ن َ ] (ع اِ) مسیل آب بطرف دره و رودبار. ج ، شَوان ّ. (از معجم الوسیط).
-
شراج
لغتنامه دهخدا
شراج . [ ش َرْ را ] (اِخ ) مسیل آبی است از حره بسوی سهل . (از معجم البلدان ).
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع َ م َ ] (اِخ ) کوهی است که آب را در مسیل مکه ریزد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
احاسب
لغتنامه دهخدا
احاسب . [ اَ س ِ ] (اِخ ) مسیل های وادیهائی است که از سراة در زمین تهامه ریزد. (مراصد).