کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسواک المسیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسواک المسیح
لغتنامه دهخدا
مسواک المسیح . [ م ِس ْ کُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) نوع بزرگ نوارِس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به نوارس شود. || گون . قتاد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به گون و قتاد شود.
-
واژههای مشابه
-
مسواک الراعی
لغتنامه دهخدا
مسواک الراعی . [ م ِس ْ کُرْ را ] (ع اِ مرکب ) شامل زوفرا و شیطرج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بعضی گویند زوفراست و بعضی گویند شیطرج است و این صحیح است . (ابن البیطار). و رجوع به زوفرا و شیطرج شود.
-
مسواک العباد
لغتنامه دهخدا
مسواک العباد. [ م ِس ْ کُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) قتاد. گون . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به قتاد و گون شود.
-
مسواک العباس
لغتنامه دهخدا
مسواک العباس . [ م ِس ْ کُل ْ ع َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) رعی الأبل . رعی الایل . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از تذکره ٔ ضریر انطاکی ). و رجوع به رعی الابل و رعی الایل شود. || بعضی گویند دوای معروفی است که بیونانی نُوارِس نامند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مسواک القرود
لغتنامه دهخدا
مسواک القرود. [ م ِس ْ کُل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) اشنه . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از تذکرة ضریر انطاکی ). رجوع به اشنه شود.
-
جستوجو در متن
-
عصب
لغتنامه دهخدا
عصب . [ ع ُ ص َ ] (اِ) خاری که از آن کتیرا میگیرند.(ناظم الاطباء). خاری است که صمغ آن کتیرا باشد، و به شیرازی کم و به یونانی نوارس خوانند و به عربی مسواک العباد و مسواک المسیح گویند. خوردن آن چارپایان رافربه سازد. (برهان ). نوارس است . (تحفه ٔ حکیم م...
-
کم
لغتنامه دهخدا
کم . [ ک ُ ] (اِ) نوعی از خار است که کتیرا صمغ آن است و آن را به عربی شجرةالقدس و مسواک العباد و مسواک المسیح گویند. (برهان ). یک نوع خاری که از آن کتیرا می گیرند. (ناظم الاطباء). || در عربی آستین قبا و پیراهن و امثال آن باشد. (برهان ). و رجوع به کُم...
-
نوارس
لغتنامه دهخدا
نوارس .[ ن ُ رِ ] (اِ) خیار دراز. (برهان قاطع). نوعی از خیار دراز. (ناظم الاطباء). خیارچنبر. (فرهنگ فارسی معین ). || اسم یونانی نوعی از قتاد است ، شاخ های او دراز و باریک و تا به قدر سه ذرع و برگش ریزه و مستدیر و بر جمیع اجزای او زغب شبیه به پشم ، و ...