کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسلوقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسلوقة
لغتنامه دهخدا
مسلوقة. [ م َ ق َ ] (ع ص ) مؤنث مسلوق . بریان کرده . برشته کرده .- بیضه ٔ مسلوقة ؛ خایه ٔ بریان شده .- حنطة مسلوقة ؛ گندم پخته . (یادداشت مرحوم دهخدا).|| گندم پوست کنده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || گندم بی پوست . (مهذب الاسماء). و رجوع به مسلوق شود. ...
-
واژههای همآوا
-
مصلوقة
لغتنامه دهخدا
مصلوقة. [ م َ ق َ ] (ع ص ) تأنیث مصلوق . (یادداشت مؤلف ). آب دیرمانده ٔ پاسپرکرده ٔ ستوران . (منتهی الارب ). صلاقة. و رجوع به مصلوق شود.
-
جستوجو در متن
-
مسالیق
لغتنامه دهخدا
مسالیق . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسلوقة. (ناظم الاطباء). رجوع به مسلوقة شود.
-
آب پز
لغتنامه دهخدا
آب پز. [ پ َ ] (ن مف مرکب ) تخم مرغ یاگوشت به آب ساده و بی روغن پخته . مسلوق و مسلوقه .
-
تردة
لغتنامه دهخدا
تردة. [ ت ُ دَ ] (ع اِ) به اسپانیایی تردو، نوعی مرغ که آنرا باسترک گویند: وفتح الجاب فأخرج منه مندیلا فیه اثنتاعشر تردة مارأیت مثل بیاض شحومها و هی مسلوقه . در این عبارت تردةبرابر با زرزور ابیض است . و الکالا تردو را زرزور میداند. رجوع به تردله شود...
-
برشته
لغتنامه دهخدا
برشته . [ ب ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی است از برشتن . بریان . بریان کرده . (حاشیه ٔ منیری ). بریان کرده . (آنندراج ). برهود. نیک پخته و رطوبت آن گرفته شده . (یادداشت مؤلف ). به آتش خوب پخته چنانکه روی آن سرخ و چون نیم سوخته گردد. مشوی . مشو...