کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسلم گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مسلم آباد
لغتنامه دهخدا
مسلم آباد. [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه ، واقع در 5هزارگزی جنوب خاور نوبران و هزارگزی راه نوبران به ساوه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است و ماشین هم می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
ام مسلم
لغتنامه دهخدا
ام مسلم . [ اُم ْ م ِ م ُ ل ِ ] (اِخ ) کنیه ٔ دو تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 280 شود.
-
امام مسلم
لغتنامه دهخدا
امام مسلم . [ اِ م ُ ل ِ ] (اِخ ) مسلم بن حجاج بن مسلم قشیری نیشابوری مکنی به ابوالحسن . از ائمه ٔ محدثان بود. رجوع به مسلم ... شود.
-
چاه مسلم
لغتنامه دهخدا
چاه مسلم . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرزوقی بخش لنگه ٔ شهرستان لار که در 42 هزارگزی شمال باختر لنگه واقع شده . دامنه ، گرمسیر و مالاریایی است و 1029 تن سکنه دارد. آبش از چاه و باران ، محصولش غلات ، خرما و سبزیجات ، شغل اهالی زراعت و راهش ف...
-
کعب خلف مسلم
لغتنامه دهخدا
کعب خلف مسلم . [ ک َ خ َ ل َ م ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول . واقع در 8هزارگزی جنوب شوش و 4هزارگزی باختری راه شوسه ٔ اهواز به دزفول با500تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کرخه و راه در تابستان اتومبیل رو است . (از فرهنگ...
-
ابراهیم بن مسلم شکانی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن مسلم شکانی . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ل ِ م ِ ش ِ ] (اِخ ) ابواسحاق . از مردم شکان ، قریه ای نزدیک بخارا. فقیه و فاضل . در فقه شاگرد ابوبکربن فضل بود و از عبداﷲ رازی و ابومحمد مزنی و سایر محدثین روایت کرده است . در بخارا بتدریس حدیث اشتغال داشت و ...
-
جستوجو در متن
-
رویین
لغتنامه دهخدا
رویین . (اِخ ) نام ولایتی . (ناظم الاطباء) (از برهان ). لقب شهر بیکند : قتیبةبن مسلم بسیار رنج دید به گرفتن او [ بیکند ] که بغایت استوار بود و او را شهرستان رویین خوانده اند. (تاریخ بخارا ص 22).
-
ارتهان
لغتنامه دهخدا
ارتهان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرو گرفتن . (منتهی الارب ). گرو ستدن . بگرو ستاندن . بگرو فاستدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گرو کردن : و چون ملکی یا ناحیتی مسلم شدی صاحب آن ملک را بر سبیل ارتهان بخوارزم آوردندی . (جهانگشای جوینی ).
-
رو گرفتن
لغتنامه دهخدا
رو گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )حجاب داشتن (زنان مسلمه ). پوشیدن روی با چادر یا روبند یا نقاب به رسم مسلمانان . در حجاب بودن . پوشیدن زن چهره را از مردان نامحرم . حجاب کردن زن . پرده کردن زن . حجاب چون زنان مسلم داشتن . (از یادداشت مؤلف ). || پو...
-
غصب
لغتنامه دهخدا
غصب . [ غ َ ] (ع مص ) به ستم گرفتن . مغصوب ، نعت از آن است . (منتهی الارب ). به ستم گرفتن چیزی را از کسی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). به ستم بستدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). به ستم ستدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مجمل اللغة). گرفت...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) عبدالباقی صوفی تبریزی . (دانشمندان آذربایجان ص 144). از فضلای زمان خود و در نگارش خط ثلث مسلم بود،... با شاه عباس صفوی معاصر و در وقت بنیاد مسجد جامع جدید عباسی شاه مغفور بجهت نوشتن کتابه ٔ مسجد او را از بغداد باصفهان طلبید، سید بسبب اس...
-
پیش بردن
لغتنامه دهخدا
پیش بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) فایق شدن .غالب آمدن . غالب شدن . توفیق یافتن به اجراء قصد. نائل شدن بر... کامیاب شدن . بمقصود رسیدن : بنزد جهان داور خویش بردجهان داوری بین که چون پیش برد. نظامی . || بکرسی نشاندن . مسلم ساختن . پیش بردن حرفی یا کاری ...
-
راست گشتن
لغتنامه دهخدا
راست گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مقابل کج شدن و خم شدن . استقامت یافتن . استواء پیدا کردن . مستقیم و راست شدن : بدو گفت زن دست بسته چراست چو پشت زمانه بدو گشت راست . فردوسی .چو دیدش بخدمت دو تا گشت و راست دگر روی برخاک مالید و خاست . سعدی (بوستان )...
-
زبق
لغتنامه دهخدا
زبق . [ زَ ] (ع مص )موی ریش کندن . (اقرب الموارد). زبق لحیه ؛ ریش آن رابرکندن . لحیة زبیقه ؛ ریش برکنده شده . لحیة مزبوقه مثله . (از منتهی الارب ). زبق نتف لحیه است و فعل آن ازباب ضرب و نصر آمده ، اما ابوعبید تنها از باب ضرب آورده ... ابن بری بنقل از...