کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسلح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسلح
لغتنامه دهخدا
مسلح . [ م َ ل َ ] (اِخ ) جائی است از اعمال مدینه نزدیک به غَمرَه . (از معجم البلدان ) : در میان سنگلاخ مسلح و غمره ز شوق خار و حنظل گلشکرهای صفاهان دیده اند. خاقانی .بر پانزده میل از افیعیه تا مسلح در او برکه هاست و چاههاست ... بر چهارده میل از مسلح...
-
مسلح
لغتنامه دهخدا
مسلح . [ م َ ل َ ] (ع اِ) مسلحة. (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، مَسالح . و رجوع به مسلحة شود.
-
مسلح
لغتنامه دهخدا
مسلح . [ م ُ س َل ْ ل َ ] (ع ص ) سلاح پوشیده و شمشیربسته . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤدی . (منتهی الارب ). سلاح دار و صاحب سلاح . (آنندراج ). باسلاح . بااسلحه . سلاح بر تن راست کرده . آن که سلاح دارد. باساز جنگ .(یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
واژههای همآوا
-
مثله
لغتنامه دهخدا
مثله . [ م ُ ل َ / ل ِ ] (از ع ، مص ) گوش و بینی بریدن . (غیاث ) (آنندراج ) : اما بباید دانست که مردمان از شما ترسیده شده اند بدانچه رفته است تا این غایت به جاهای دیگر از غارت و مثله و کشتن و گردن زدن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 563). در آن کس نگاه کرد ک...
-
مصلح
لغتنامه دهخدا
مصلح . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) اصلاح شده و درست گشته . || مهیا. (ناظم الاطباء).
-
مصلح
لغتنامه دهخدا
مصلح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص )به صلاح و نیکویی آورنده . (آنندراج ) (از غیاث ). || آنکه اصلاح می کند و بهتر می نماید. (ناظم الاطباء). اصلاح کننده . نیکوکننده . مقابل مفسد. که در صلاح ونیکویی بکوشد : خاندانها بحمداﷲ که یکی است در یگانگی و الفت مؤکدتر شود و...
-
جستوجو در متن
-
سجاکند
لغتنامه دهخدا
سجاکند. [ س َ ک َ ] (ص ) کسی را گویند که مکمل و مسلح شده باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
خود کردن
لغتنامه دهخدا
خود کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلاه خود بر سر گذاردن . کنایه از مسلح شدن است .
-
سجاکنده
لغتنامه دهخدا
سجاکنده . [ س َ ک َ دَ / دِ ] (ص ) مکمل و مسلح . (آنندراج ) (رشیدی ) (جهانگیری ).
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) کوهی است میان افاعنه و مسلح . و در آنجا بان روید. (منتهی الارب ). و آن را جبل البان نیز گویند. (از معجم البلدان ).
-
شییدن
لغتنامه دهخدا
شییدن . [ ش َ دَ] (مص ) کمر بستن . || سلاح پوشیدن و ساز پوشیدن و ساز جنگ پوشیدن و مسلح شدن . (ناظم الاطباء).
-
اسلحه دار
لغتنامه دهخدا
اسلحه دار. [ اَ ل ِ ح َ / ح ِ ] (نف مرکب ) آنکه سلاح دارد. مسلح . || منصبی در دوره ٔ قاجاریه . رجوع به اسلحه دارباشی شود.
-
بکترپوش
لغتنامه دهخدا
بکترپوش . [ ب َ ت َ ] (ص ) سلاح پوش و مسلح . (ناظم الاطباء). و رجوع به بگترپوش شود.