کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسقف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسقف
لغتنامه دهخدا
مسقف . [ م ُ س َق ْ ق َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسقیف . رجوع به تسقیف شود. || خانه ٔ پوشیده . (آنندراج ). بیت سقف دار. (از اقرب الموارد). خانه ٔ آسمانه کرده . (دهار). صاحب سقف . باسقف . با آسمانه . آسمانه دار. پوشیده . سرپوشیده . پوشانیده . باپوشش .- ...
-
واژههای همآوا
-
مثقف
لغتنامه دهخدا
مثقف . [ م ُ ث َق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) نیزه ٔ راست کرده . (مهذب الاسماء).نیزه در عرف شعرا. مُثَقَّفَة. (از اقرب الموارد).
-
مثقف
لغتنامه دهخدا
مثقف . [ م ُ ث َق ْ ق ِ ] (ع ص ) آنکه نیزه راست کند. (مهذب الاسماء). آنکه راست کند نیزه را به ثِقاف و ثقاف آنچه نیزه و تیر را به وی راست کنند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
پیست
لغتنامه دهخدا
پیست . (فرانسوی ، اِ) محوطه یا میدانی برای دو یا اسب دوانی یا بازی . || فضا و محلی مسطح اعم از مسقف یا غیرمسقف برای رقص .
-
اخصاص
لغتنامه دهخدا
اخصاص . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خُص ّ، بمعنی خانه ٔ نی و آنکه از چوب مسقف باشد.
-
سرسرا
لغتنامه دهخدا
سرسرا. [ س َ س َ ] (اِ مرکب ) محوطه ای در مدخل سرای که مسقف است . (فرهنگ فارسی معین ). گشادگی که درچند اطاق یا راه روها بدان باز شود: سرسرای عمارت .
-
شرعة
لغتنامه دهخدا
شرعة. [ ش َ رَ ع َ ] (ع اِ) صفه ٔ مسقّف و پوشیده . ج ،اشراع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کشتی . || رواق و پیش طاق . (ناظم الاطباء).
-
اشراع
لغتنامه دهخدا
اشراع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شَرَعَة، بمعنی صُفّه ٔ مسقف و پوشیده . (منتهی الارب ). || ج ِ شَرَعَة، بمعنی سفینه . (از اقرب الموارد).
-
عرس
لغتنامه دهخدا
عرس . [ ع َ ] (ع اِ) ستونی است در میان خیمه . (منتهی الارب ). عمودی است در وسط «فسطاط». (از اقرب الموارد). || رسن . (منتهی الارب ). حبل . (اقرب الموارد). || شتربچه ٔ خردسال . (منتهی الارب ). فصیل کوچک . (از اقرب الموارد). عُرس . رجوع به عُرس شود. || ...
-
کلاه فرنگی
لغتنامه دهخدا
کلاه فرنگی . [ ک ُ ف َ رَ ] (اِ مرکب ) عمارتی که در میان عرصه سازند بناء در میان عرصه با گنبدی شبه مخروط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || اطاقکی مسقف که در وسط کاخها و باغها برای استراحت یا در میدانها برای فروش روزنامه و اغذیه سازند. کیوسک . (فرهنگ ف...
-
طاوس الحرمین
لغتنامه دهخدا
طاوس الحرمین . [ وو سُل ْ ح َ رَ م َ ] (اِخ )حمداﷲ مستوفی در ذیل کلمه ٔ ابرقو گوید: و از مزار اکابر در آنجا طاوس الحرمین است ، و آن تربت را خاصیتی هست که اگر مسقف میگردانند خراب میشود، تا بمرتبه ای که سایبان کرباس نیز نمیپذیرد. (نزهة القلوب چ لیدن مق...
-
خص
لغتنامه دهخدا
خص . [ خ ُص ص ] (ع اِ) خانه ٔ نئین . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).ج ، خِصاص ، خُصوص ، خصاص . || خانه ای که از چوب مسقف بود. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). ج ، خصاص خصوص ، اخصاص .
-
نغول
لغتنامه دهخدا
نغول . [ ن ِ ] (اِ) پوشش نردبان . سقف نردبان را نغول گویند. (از جهانگیری ). نردبان . (غیاث اللغات ). نردبان و زینه پایه ٔ سقف دار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بعضی گویند پوشش سر نردبان است که بر بام خانه سازند تا باران به درون نیاید. (از برهان قاطع)...