کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسقب
لغتنامه دهخدا
مسقب . [ م ِ ق َ ] (ع ص ) مِسقاب . ناقه ٔ نرزاینده . (منتهی الارب ). || مادر «سقب » که نوزاد شتر باشد. (از اقرب الموارد).
-
مسقب
لغتنامه دهخدا
مسقب . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازاسقاب . || نزدیک و قریب : منزل مسقب . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || بعید، از اضداد است . (منتهی الارب ). و رجوع به اسقاب شود.
-
واژههای همآوا
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م َ ق َ / م ِ ق َ ] (ع اِ) راه بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م ِ ق َ ] (اِخ ) راه عراق از کوفه تا مکه . (از منتهی الارب ). راهی است بین مکه و کوفه . (از معجم البلدان ).
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) برمه . (دهار) (زمخشری ). برما. (منتهی الارب ). آنچه بدان در چیزی سوراخ کنند به هندی بر ما گویند، این صیغه ٔ اسم آلت است از ثقب به معنی سوراخ کردن . ج ، مثاقب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برما. برماه . برماهه . برمای ....
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م ِ ق َ] (اِخ ) راهی است میان شام و کوفه . (از منتهی الارب ). طریقی است بین یمامه و کوفه . (از معجم البلدان ).
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م ُ ث َق ْ ق َ ](ع ص ) سوراخ دار. (ناظم الاطباء). سوراخ شده . سوراخ سوراخ . سوراخ دار. سفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مروارید مثقب ؛ مروارید سفته . (ناظم الاطباء).
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م ُ ث َق ْ ق ِ ] (ع ص ) سوراخ کننده در چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که بسیار سوراخ می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثقیب شود. || آنکه آتش بر می افروزد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) برافروزنده ٔ آتش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که روشن کندو افروزنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اثقاب شود.
-
مسغب
لغتنامه دهخدا
مسغب . [ م ُ س َغ ْ غ َ ] (ع ص ) جایز. روا. (از منتهی الارب ). مسوغ و مُسغب . (اقرب الموارد).
-
مسغب
لغتنامه دهخدا
مسغب . [ م ُ غ َ ] (ع ص ) روا. جایز. (از منتهی الارب ).
-
مسغب
لغتنامه دهخدا
مسغب . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اسغاب . آن که در قحطی درآمده باشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به اسغاب شود.
-
جستوجو در متن
-
مسقاب
لغتنامه دهخدا
مسقاب . [ م ِ ] (ع ص ) ناقه ٔ نرزاینده . (منتهی الارب ). ناقه که عادت آن نر زاییدن باشد. (از اقرب الموارد). مِسقَب . (منتهی الارب ). || مادر «سقب » که نوزاد شتر باشد. مِسقب . (از اقرب الموارد).