کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسقاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسقاة
لغتنامه دهخدا
مسقاة. [ م َ / م ِ ] (ع اِ) جای آب خوردن . (منتهی الارب ). موضع سقی . (اقرب الموارد).
-
مسقاة
لغتنامه دهخدا
مسقاة. [ م ِ ] (ع اِ) جای آب خوردن . (منتهی الارب ). موضع سقی . (اقرب الموارد). || آلت آب خوردن . (منتهی الارب ). آب دان مرغ . (مهذب الاسماء). || آنچه برای کوزه ها و مشکها قرار داده شود تا آنها را بر آن بیاویزند. (از ذیل اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مسقاط
لغتنامه دهخدا
مسقاط. [ م ِ ] (ع ص )زن که بچه ٔ ناتمام افکندن عادت او باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، مَساقیط. (ناظم الاطباء).
-
مصقعة
لغتنامه دهخدا
مصقعة. [ م ُ ق ِ ع َ ] (ع ص ) زمین پشک زده شده . (ناظم الاطباء). مصقوعة. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مساقی
لغتنامه دهخدا
مساقی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَسقاة.محل آبیاری . مجاری . مسیرهای آب . مواضع ریزش آب : مساقی جویبارش به آب سافح چون سواقی سیم ساقی سیم ساق ازشراب طافح نرگس مست چون معشوق از آن بازی خفته است .(ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ). و رجوع به مسقاة شود.