کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسفن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسفن
لغتنامه دهخدا
مسفن . [ م ِ ف َ ] (ع اِ) تیشه ٔ چوب تراشی و آنچه بدان چیزی را تراشند. (منتهی الارب ). آنچه چیزی را بدان تراشند. (از اقرب الموارد). چوب سای و ماله ٔ بزرگ . ج ، مَسافن . (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
مثفن
لغتنامه دهخدا
مثفن . [ م ُ ف ِ ] (ع ص )هم زانوی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یار و مصاحب و همدم . (ناظم الاطباء). || کسی که بر دست وی از کار پینه افتاده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثفان شود.
-
جستوجو در متن
-
چوبسای
لغتنامه دهخدا
چوبسای . (نف مرکب ) ساینده ٔ چوب . که چوب ساید. || (اِ مرکب ) سوهان . (مهذب الاسماء). سفن . مسفن . (ملخص اللغات حسن خطیب ). (در اصطلاح نجاران ) سوهانی خشن که درشت تر از سوهان های دیگرست و بدان چوب سایند. (یادداشت بخط مؤلف ).