کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسحر
لغتنامه دهخدا
مسحر. [ م ُ س َح ْ ح َ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسحیر. رجوع به تسحیر شود. کاواک و میان تهی . (منتهی الارب ). مجوف ، و اصل آن کسی است که «سحر» و ریه ٔ او زایل شده باشد. (از اقرب الموارد). || محتاج طعام و شراب علت نهاده . (منتهی الارب ). آنکه به او طعام د...
-
واژههای همآوا
-
مصهر
لغتنامه دهخدا
مصهر. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) قریب . (منتهی الارب ). نزدیک . گویند: فلان مصهرنا؛ قریب منا؛ فلان نزدیک به ماست . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
مصحر
لغتنامه دهخدا
مصحر. [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) کسی که به صحرا بیرون می شود. (ناظم الاطباء). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مسحرین
لغتنامه دهخدا
مسحرین . [ م ُ س َح ْ ح َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُسَحَّر (در حالت نصبی و جری ). سِحرزدگان : قالوا اًنما أنت من المسحرین . (قرآن 153/26 و 185). و رجوع به مسحر شود.
-
میان تهی
لغتنامه دهخدا
میان تهی . [ ت ُ ] (ص مرکب ) کاواک و میان خالی . (ناظم الاطباء). مجوف .مُسَحَّر. (منتهی الارب ). کاواک . اجوف . مجوف . میان خالی . پوک . پوچ . بی مغز. کرو. میان کاواک . (یادداشت مؤلف ). متخلخل : سبب آماسیدن وی آن است که او (ملازه ) متخلخل و میان تهی...