کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسجدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسجدی
لغتنامه دهخدا
مسجدی . [ م َ ج ِ] (ص نسبی ) منسوب به مسجد. مربوط به مسجد. رجوع به مسجد شود. || عابد. زاهد. متعبد. پارسا. آنکه اعتکاف مساجد یا نماز به جماعت کند : گفتم همی چه گوئی ای حیز گلخنی گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی . عسجدی .مسجدیی بسته ٔ آفات شدمعتکف کوی خرا...
-
جستوجو در متن
-
مسجدیان
لغتنامه دهخدا
مسجدیان . [ م َ ج ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ مسجدی . رجوع به مسجدی شود. || مسلمانان . (آنندراج ).
-
ظفریة
لغتنامه دهخدا
ظفریة. [ ظَ ف َری ی َ ] (اِخ ) مسجدی است به بغداد. (عیون الانباء).
-
قابل
لغتنامه دهخدا
قابل . [ ب ِ ] (اِخ ) مسجدی است در طرف چپ مسجد خیف در منی . (منتهی الارب ).
-
نحر
لغتنامه دهخدا
نحر. [ ن َ ] (اِخ ) (مسجدالَ ...) نام مسجدی در منی . (منتهی الارب ).
-
مسجد مروی
لغتنامه دهخدا
مسجد مروی . [ م َ ج ِ دِم َ وی ] (اِخ ) مسجدی در طهران . رجوع به مروی شود.
-
یدعان
لغتنامه دهخدا
یدعان . [ ی َ دَ ] (اِخ ) وادیی است و در آن مسجدی است نبی صلوةاﷲ علیه را به لشکرگاه هوازن روز حنین . (یادداشت مؤلف ). جایی در وادی نخله ودر آنجا حضرت نبوی مسجدی دارد. (از معجم البلدان ).
-
ماخ
لغتنامه دهخدا
ماخ . (اِخ ) محله ای به بخارا. (از منتهی الارب ). محله ای است به بخارا که منسوب است به ماخ و نیز مسجدی منسوب به وی در آنجا هست و او مردی بود مجوسی که به اسلام گروید ودر خانه ٔ خویش مسجدی بنا کرد. (از معجم البلدان ).
-
جلمائرد
لغتنامه دهخدا
جلمائرد. [ ج ُ ءِ ] (اِخ ) ده بزرگی است از ده های اصفهان در ناحیه ٔ قهاب که در آن مسجدی بزرگ است . (از معجم البلدان ).
-
جامع منیعی
لغتنامه دهخدا
جامع منیعی . [ م ِ ع ِ م َ ] (اِخ ) مسجدی است در نیشابور. (از تتمه ٔ صوان الحکمه ). و رجوع به کتاب مزبور شود.
-
جامع بمبئی
لغتنامه دهخدا
جامع بمبئی . [ م ِ ع ِ ب َ ب ِ ] (اِخ ) مسجدی است در بمبئی . رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمه و به مسجد جامع بمبئی شود.
-
جامع کاشغر
لغتنامه دهخدا
جامع کاشغر. [ م ِ ع ِ غ َ ] (اِخ ) مسجدی است معروف در کاشغر که سعدی در گلستان از آن نام می برد : به جامع کاشغر درآمدم .... (گلستان ).
-
شلف
لغتنامه دهخدا
شلف . [ ش َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است نزدیک تعز که تختگاه یمن است و در آن ده مسجدی است قدیم بنا کرده ٔ نبی (ص ). (منتهی الارب ).
-
شیخو
لغتنامه دهخدا
شیخو. [ ش َ ] (اِخ ) الاتابکی ، سیف الدین العمری . صاحب مسجدی که اکنون به نام وی در قاهره معروف است . (تاج ص 156).