کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستنسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستنسر
لغتنامه دهخدا
مستنسر. [ م ُ ت َ س ِ ](ع ص ) به کرکس ماننده در قوت و کرکسی کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استنسار شود.
-
واژههای همآوا
-
مستنثر
لغتنامه دهخدا
مستنثر. [ م ُ ت َ ث ِ ] (ع ص ) آنکه آب را از بینی می افشاند. (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). || آنکه آب در بینی می کند و به قوت بیرون می کند. (از منتهی الارب ). || آنکه آب در بینی می کند. (از اقرب الموارد). آب در بینی کننده . (آنندراج ). رجوع به ...
-
مستنصر
لغتنامه دهخدا
مستنصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) المستنصر باﷲ. هشتمین خلیفه ٔ فاطمی . رجوع به مستنصر باﷲ شود : مستنصر از خدای دهد نصرت زین پس بر اولیای شیاطینم . ناصرخسرو.مستنصر معالی و حکمت به نظم و نثربر امتش که خواند الا که حجتش . ناصرخسرو.بشتاب سوی حضرت مستنصرره ز...
-
مستنصر
لغتنامه دهخدا
مستنصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) یاری خواهنده و استمدادکننده . (از اقرب الموارد). یاری طلب . یاری خواه . || سائل وپرسنده . (از اقرب الموارد). رجوع به استنصار شود.