کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستلذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستلذ
لغتنامه دهخدا
مستلذ. [ م ُ ت َ ل َذذ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استلذاذ. آنچه لذیذ بنظر آید. لذت دار. گوارا : زندگی خود نخواهد بهر خوذنی پی ذوق حیات مستلذ. مولوی (مثنوی ).رجوع به استلذاذ شود.
-
مستلذ
لغتنامه دهخدا
مستلذ. [م ُ ت َ ل ِذذ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلذاذ. لذت گیرنده و مزه یاب . (منتهی الارب ). لذیذیابنده و لذیذشمرنده چیزی را. (از اقرب الموارد). رجوع به استلذاذ شود.
-
جستوجو در متن
-
مستلذات
لغتنامه دهخدا
مستلذات . [ م ُ ت َ ل َذْ ذا ] (ع ص ، اِ)ج ِ مستلذ و مستلذة. چیزهای مرغوب که بدان لذت گیرند. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به مستلذ و استلذاذ شود.
-
متبرم
لغتنامه دهخدا
متبرم . [ م ُ ت َ ب َرْ رِ ] (ع ص ) به ستوه آمده و ملول . (آنندراج ). آزرده و به ستوه آینده و ملول . (ناظم الاطباء). دلگیر : دل از جان شیرین سیر آمده و جان از زندگانی مستلذ متبرم شده . (المعجم چ مدرس رضوی ص 8).